سرخوردگی زناشویی: هنگامی چراغ عشق خاموش میشود
روانشناسان از تجربهای به نام سرخوردگی زناشویی نام میبرند که در آن اگرچه دعوا و زد و خوردی وجود ندارد، اما خبری صمیمت و محبت سابق نیست و زوجها دچار سردرگمی و دلزدگی شدهاند.

سرخوردگی زناشویی حالتی است که زوجین در ظاهر زندگی آرامی دارند؛ خبری از دعواهای شدید یا بحرانهای آشکار نیست اما احساس میکنند چیزی از رابطه کم شده است. معمولا این احساس با عباراتی مثل «دیگه مثل قبل شوق نداریم» یا «کنار هم هستیم، اما انگار تنها هستیم» یا «همهچیز یک نواخت شده» بیان میشود.
سرخوردگی زناشویی مرحلهای است که اگر نادیده گرفته شود، میتواند رابطه را به سمت خاموشی ببرد، اما اگر جدی گرفته شود، فرصتی برای بازسازی و تولد دوباره عشق خواهد بود. به گفته روان شناسان، خیلی وقتها با آگاهی و تلاش میتوان سرخوردگی زناشویی را ترمیم کرد.
نشانههای سرخوردگی زناشویی
سرخوردگی زناشویی همیشه با دعوا و تنش همراه نیست. گاهی نشانههای آن آرام و خاموش هستند: کاهش محبت، سردی جنسی، دلزدگی و سکوتهای تلخ یا حتی کشش به تجربههای تازه و گاهی خطرناک. در چنین شرایطی، زوجها ممکن است به این نتیجه برسند که «همهچیز خوب است، فقط چیزی کم است.» استعارهای روشن برای این وضعیت، شمعی است که در آغاز پرنور و گرم بوده، اما کمکم نورش رو به خاموشی رفته است.
همچنین بخوانید: تاثیر جنگ بر روابط زناشویی: چطور کانون گرم خانواده را حفظ کنیم؟
روان شناسی بالینی و عضو هیات علمی دانشگاه در گفتوگو با خبرنگار سلامت ایرنا در این رابطه گفت: از جمله نشانههای سرخوردگی زناشویی میتوان به کاهش صمیمیت عاطفی یا جنسی، افت انگیزه برای با هم بودن یا ترجیح دادن جمع دوستان، کار یا حتی تنهایی، سکوتهای طولانی یا مکالمات سطحی، مقایسه ناخواسته با روزهای اول رابطه یا با دیگر زوجها و حس دلزدگی، بیتفاوتی یا پوچی در کنار هم، اشاره کرد.
نازنین آهنگری ادامه داد: علاوه بر این موارد، نشانههای غیرمستقیم دیگری نیز میتواند حاکی از سرخوردگی زناشویی باشد:
کاهش هیجان در دیدار: مثلا وقتی یکی از زوجین به خانه میآید، دیگری مثل قبل ذوقی برای استقبال یا حتی سلام گرم ندارد.
کمرنگ شدن توجه به ظاهر: زمانی برای همدیگر سعی میکردند مرتب و جذاب باشند، حالا بیتفاوتی به ظاهر یا پوشش پیدا میشود.
اولویت گرفتن همهچیز جز رابطه: کار، بچهها، شبکههای اجتماعی یا حتی تلویزیون مهمتر از گفتوگو یا وقتگذرانی دو نفره میشود.
کاهش حمایت عاطفی: در سختیها یا ناراحتیها، زوجین کمتر به هم رجوع میکنند و ترجیح میدهند تنها یا با دیگران درد دل کنند.
طنز و شوخی کمتر میشود: زوجهایی که قبلاً حتی با موضوعات ساده میخندیدند، حالا کمتر شوخی یا خنده مشترک دارند.
افزایش انتقادهای کوچک اما مداوم: شاید دعوای بزرگ نکنند، اما مرتب از کارهای کوچک همدیگر ایراد میگیرند.
بیتفاوتی نسبت به علایق هم: مثلا اگر قبلاً یکی علاقهمند به فیلم خاصی بود، دیگری هم همراهی میکرد؛ حالا بیتفاوت یا حتی بیحوصله میشود.
رویاپردازی یا مقایسه با زندگی دیگران: یکی یا هر دو ناخودآگاه فکر میکنند که زندگی فلان زوج خیلی شادتر از ماست یا کاش رابطهام شبیه روزهای اول بود.
حس غریبه بودن زیر یک سقف: اینکه کنار هم زندگی میکنند، ولی انگار دو همخانهاند، نه یک زوج.
این نشانهها معمولا به صورت تدریجی ظاهر میشوند؛ به همین دلیل، گاهی زوجین متوجه نمیشوند که رابطه در حال ورود به مرحله فرسودگی است.
چرا رابطه زوجین به این نقطه میرسد؟
علتهای این دلسردی را میتوان در چند عامل جستوجو کرد: انتظارات غیرواقعی از زندگی مشترک، شنیده نشدن احساسات طرفین، رشد نکردن در کنار هم، یکنواختی و بیهیجانی، تعارضهای پنهان یا حتی خیانت و شک. پژوهشها نشان دادهاند که حدود ۴۰ درصد زوجها در طول زندگی مشترک، دورههایی از این سردی و دلزدگی را تجربه میکنند. بنابراین اگر چنین حسی وجود دارد، به معنی تنهایی یا پایان رابطه نیست.
آهنگری در این زمینه اظهار کرد: مواردی مانند یکنواختی زندگی مثل کار، بچهداری و مسئولیتها، انتظارات برآورده نشده مثل اینکه یکی یا هر دو احساس میکنند آنچه میخواستند از رابطه نگرفتهاند، کمبود مهارت ارتباطی مثل بلد نبودن صحبت درباره نیازها و احساسات، تغییرات فردی از جمله دلایل است. انسان در طول زمان رشد کرده یا تغییر میکند و شاید این تغییرها هماهنگ نباشد.
چگونه میتوان دوباره شمع عشق را روشن کرد؟
به گفته روان شناسان، سرخوردگی زناشویی پایان راه نیست. این دوره میتواند به فرصتی برای بازسازی رابطه تبدیل شود. نخستین گام، پذیرش واقعیت است؛ بسیاری از زوجها سالها این حس را انکار میکنند، در حالی که بدون پذیرش، تغییری رخ نخواهد داد. گام دوم، گفتوگوی صادقانه و بدون قضاوت است. کافی است احساسات خود را ساده و بیاتهام بیان کنید: «احساس میکنم مدتی است از هم فاصله گرفتهایم.» در مرحله بعد، کمک گرفتن از زوجدرمانی میتواند بسیار موثر باشد.
روان شناسی بالینی در این زمینه اظهار کرد: تحقیقات نشان دادهاند که مداخلات درمانی در بیش از ۷۰ درصد موارد، رضایت زناشویی را افزایش میدهند. رویکردهایی مانند رفتاردرمانی یکپارچه یا الگوی گاتمن، ابزارهایی علمی برای بازسازی رابطه هستند.
وی ادامه داد: بازنگری در باورهای ناکارآمد نیز ضروری است؛ باورهایی مثل «اگر عاشق واقعی بودم، هیچوقت تردید نمیکردم» یا «اگر خواستههایم را بگویم، طرد میشوم» میتوانند به خاموشی رابطه دامن بزنند. در کنار این، بازخوانی خاطرات مثبت و تجربه فعالیتهای تازه با هم، به زوجها کمک میکند تا دوباره پیوندهای عاطفی خود را تقویت کنند.
آهنگری افزود: مواردی مانند گفتوگوی صادقانه یا حرف زدن درباره احساس کمبود بدون سرزنش، احیای صمیمیت یا اختصاص زمان دو نفره، حتی ساده مثل پیادهروی یا سفر کوتاه، یادآوری نقاط قوت رابطه مثل مرور خاطرات خوب، تشکرهای کوچک، نوآوری در زندگی مشترک مثل تغییر در عادتها، فعالیتهای مشترک جدید از جمله راههای مدیریت و بازسازی است.
استعارهای برای امیدواری: باغچه فراموش شده
ازدواج را میتوان به باغچهای تشبیه کرد که اگر رها شود، پژمرده خواهد شد، اما اگر با دلسوزی به آن بازگردیم، آبیاری و هرس کنیم، دوباره جان میگیرد. شاید همه گلها نجات پیدا نکنند، اما باغچه میتواند حتی زیباتر از گذشته شکوفا شود.
سرخوردگی زناشویی پایان راه نیست، بلکه زنگ هشداری برای تغییر و توجه دوباره است. ازدواج موفق محصول شانس نیست؛ نتیجه انتخابهای آگاهانه و توجه روزانه به رابطه است. عشق گاهی خاموش میشود، اما همیشه فرصتی برای روشن شدن دوباره وجود دارد.
به زبان ساده میتوان گفت که سرخوردگی زناشویی، طوفان نیست، بیشتر سکون و خاموشی است؛ چیزی که به چشم نمیآید، اما میتواند فرساینده و نابودکننده روان انسان باشد.
منبع: ایرنا