«مجمع کاردینال‌ها»؛ وقتی انتخاب پاپ، شبیه یک تریلر معمایی می‌شود

در فیلمی اقتباسی به کارگردانی ادوارد برگر، ماجرای انتخاب پاپ جدید به روایتی مهیج و پرتعلیق بدل می‌شود؛ جایی که جاه‌طلبی انسان‌ها با تقدس نهاد کلیسا در هم می‌آمیزد.

وقتی یک پاپ را که در شرایط مرموزی فوت کرده، یک کاردینال که وظیفه انتخاب جانشین را بر عهده دارد و یک گروه بازیگران تمام ستاره را کنار هم قرار می‌دهید، چه به دست می‌آورید؟ اگر فکرتان سمت فیلم «مجمع کاردینال‌ها» (Conclave)، دنباله فیلم «در جبهه غرب خبری نیست» رفت، درست حدس زدید! «مجمع کاردینال‌ها» فیلمی اقتباسی است که قطعاً تمام انتظارات طرفداران آثار تریلر، معمایی رالف فاینز را برآورده خواهد کرد.

رالف فاینز در این فیلم در نقش کاردینالی است که سیگار الکترونیکی می‌کشد و وظیفه انتخاب پاپ جدید را بر عهده دارد؛ فیلم در قالب یک تریلر توطئه‌محور روایت می‌شود و اگر قرار باشد فیلم «مجمع کاردینال‌ها» را به یک تصویر خلاصه کرد، بی‌تردید آن تصویر، کاردینالی‌ست که در حال کام‌گرفتن از ویپ (سیگار الکترونیکی) خود است. اگرچه، در واقع، تمام این صحنه‌ها در استودیوهای چینه‌چیتای رم فیلم‌برداری شده‌اند ولی مخاطب در فیلم در جریان مقدس‌ترین فضاهای واتیکان قرار دارد و شاید کمتر دیده باشد.

همچنین بخوانید: پس از کشمکش‌های بسیار، «فستیوال کوچه» برگزار خواهد شد

با این حال، ادوارد برگر، کارگردان فیلم، ما را همچون کودکانی در آستانه در، به درون راه می‌دهد تا با نگاهی کنجکاو و لبخندی بر گوشه لب ببینیم که چگونه زیر پوششی زرین، همه‌چیز زمینی و آسیب‌پذیر است.

کاردینال‌ها با تلفن‌های همراه خود سرگرمند، سوپ تورتلینی را با سر و صدا می‌خورند. در کنار دستگاه اسپرسوساز درباره آینده کلیسای کاتولیک گفت‌وگو می‌کنند. «مجمع کاردینال‌ها» آئین را به هیاهوی یک داستان جنایی، کشاکش یک توطئه سیاسی، و فشار پرهیجان یک سرقت سازمان‌یافته بدل می‌سازد.

کاردینال لارنس (با بازی رالف فاینز) کسی است که مأمور اداره نشست انتخاب پاپ جدید شده، آن هم درست پس از درگذشت پاپ پیشین. او کلاه سرخ خود را چنان بر سر می‌گذارد که گویی در برابر یک بانک شهری آماده‌ی حمله می‌شود.

برگر، که پیش‌تر در فیلم اسکارگرفته خود یعنی «در جبهه غرب خبری نیست» مهارتش در فضاسازی و خلق چنین جوی را به‌خوبی نشان داده بود، این‌بار نیز رمان رابرت هریس (۲۰۱۶) را با چنان انسجام و کنترل ماهرانه‌ای اقتباس می‌کند که گریزی از کشیده‌شدن به دل داستان نیست. فیلم‌برداری استفان فونتن با بهره‌گیری از سایه‌ها، به اثر وقار و زیبایی می‌بخشد؛ و هر نما با دقتی تحسین‌برانگیز چیده شده است. هر زمان که موسیقی محدود اما حساب‌شده‌ی فولکر برتلمن آغاز می‌شود، گویی گلوله‌ای ناگهانی شلیک شده است.

با این‌حال، فیلم دچار نوعی وقار نابجا است؛ گویی آن‌قدر به روایت مبتنی بر شوک و شگفتی خود وابسته شده که مجالی برای تأمل در مفاهیم درونی‌اش نمی‌یابد.

لارنس که لیبرالی کلاسیک است، به توانایی کلیسا در خدمت به خداوند شک کرده، اما ناخواسته در رأس تلاش‌هایی قرار می‌گیرد تا کاردینال بلینی (با بازی استنلی توچی) که همفکر اوست، رأی بیاورد و بر رقیب محافظه‌کارش، کاردینال تدسکو (سرجیو کاستیلیتو) پیروز شود.

رقبای دیگری نیز وجود دارند: کاردینال ترمبلی (جان لیتگو)، میانه‌رو اما حیله‌گر؛ کاردینال آدیِیمی (لوسیان مساماتی) که در صورت انتخاب، نخستین پاپ آفریقایی خواهد بود ولی حتی از تدسکو نیز محافظه‌کارتر است و کاردینال بِنیتز (کارلوس دیاز) که به‌تازگی به کاردینال کابل افغانستان منصوب شده و آن‌قدر مرموز است که حتی در فهرست مدعوین نیز جایی نداشت.

«مجمع کاردینال‌ها»، تریلری در قلب واتیکان /چگونه انتخاب پاپ جدید در اثر سینمایی به تصویر کشیده شد؟

لارنس باور دارد که جاه‌طلبی این مردان در نهایت در برابر یک هدف اخلاقی والا سر تعظیم فرود خواهد آورد. به بیان دیگر، او ساده‌لوح است. با این‌حال، فاینز توانایی آن را دارد که حتی شریف‌ترین شخصیت‌هایش را اندکی رازآلود جلوه دهد (نمونه‌اش را در نقش‌آفرینی درخشانش در هتل بزرگ بوداپست اثر وس اندرسن دیده‌ایم). یک چین مختصر در پیشانی، یک افتادگی در گوشه‌ی لب، و ناگهان اندیشه‌ای ناگفته آشکار می‌شود.

لارنس و دیگر لیبرال‌های خودخوانده نیز کاملاً بی‌گناه نیستند. در لحظه تعامل با جناح مقابل و پیش‌بردن مهره‌های خود، اصول اخلاقی به‌راحتی لغزنده می‌شوند. فیلمنامه پیتر استروهان به این مسئله اشاره‌ای گذرا دارد، اما هرگز آن را صریح بیان نمی‌کند. در این میان، جای خالی نگاه کسانی چون بِنیتزِ مرموز یا راهبه‌هایی که در پس‌زمینه آرام و بی‌صدا در حال خدمت‌اند به شدت احساس می‌شود.

در جایی از فیلم، یکی از کاردینال‌های لیبرال می‌گوید: «ما انسان‌هایی فانی هستیم. به یک آرمان خدمت می‌کنیم اما همیشه نمی‌توانیم خودِ آن آرمان باشیم.» اما پرسش اساسی اینجاست: کدام آرمان؟ و به سود چه کسی؟

کتاب «مجمع کاردینال‌ها»، رمانی نوشته رابرت هریس است که اولین بار در سال ۲۰۱۶ منتشر شد. رمان در جهانی اتفاق می‌افتد که در آن، جاه‌طلبی‌های انسان تقریباً هم تراز با قدرت خدا قرار می‌گیرد. در این کتاب اسقف اعظم مرده است؛ پشت درهای بسته کلیسای سیستین، صد و هجده اسقف بلندپایه از سراسر جهان، در محرمانه‌ترین انتخابات دنیا شرکت خواهند کرد. مردانی که مقدسند اما جاه‌طلبی میان آنها پررنگ‌تر است و هر کدام رقیب یکدیگر هستند.

منبع: ایندیپندنت

1 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا