چرا زنان از حضور بلندمدت آقایان در خانه متنفرند؟
حضور طولانیمدت مردان در خانه، برخلاف انتظار، برای بسیاری از زنان آزاردهنده است. چرا محیطی که باید صمیمیت بیاورد، به تنش منجر میشود؟ این گزارش به دلایل روانشناختی و اجتماعی این مسئله میپردازد.

تحریریه حرف مرد- امیررضا منعمی: بسیاری از زنان اظهار میکنند که از حضور مداوم همسرشان در خانه خسته میشوند یا احساس ناراحتی میکنند. این احساس نهتنها عجیب نیست، بلکه از منظر روانشناسی، جامعهشناسی و تجربه زیسته قابل تحلیل است. چرا چنین حضوری که میتواند فرصت نزدیکی بیشتر را فراهم کند، گاهی نتیجهای معکوس دارد؟ در این گزارش، با نگاهی علمی به دلایل این پدیده میپردازیم.
۱. نیاز به فضای روانی شخصی
یکی از مهمترین دلایل نارضایتی زنان از حضور طولانیمدت مردان در خانه، نیاز آنها به فضای روانی و استقلال در محیط خانه است. برای بسیاری از زنان، خانه نهتنها محل سکونت، بلکه قلمرویی است که در آن احساس کنترل، آرامش و حاکمیت دارند. حضور دائمی شوهر در این فضا میتواند به نوعی “تعدی ناخودآگاه” به این قلمرو تعبیر شود. در واقع، زنانی که در طول سالها مسئولیت مدیریت خانه را بهتنهایی بر عهده داشتهاند، حالا با چالشی روبرو میشوند: شریک زندگیشان در هر لحظه از روز در کنارشان است، نظر میدهد، قضاوت میکند یا از آنها انتظار پاسخگویی دارد.
۲. تفاوت در الگوی کارکردی زن و مرد
از منظر روانشناسی تکاملی، مردان و زنان کارکردها و رفتارهای متفاوتی در محیط زیست خود داشتهاند. مردان در طول تاریخ بشر بیشتر وقت خود را بیرون از خانه، در محیط شکار، کار یا تأمین معاش گذراندهاند و زنان، چه در نقش مادر و چه در نقش همسر، بیشتر در خانه حضور داشتهاند. این تقسیم طبیعی نقشها در ناخودآگاه جمعی ما همچنان اثرگذار است. بنابراین، وقتی این الگو دچار اختلال میشود – مثلاً مردی در خانه میماند – توازن روانی این معادله نیز بههم میریزد. در چنین شرایطی، زنان احساس میکنند نظم طبیعی زندگیشان مختل شده است.
شاید برایتان جالب باشد: آیا در آینده شغل حضوری یا غیردورکار وجود خواهد داشت؟
۳. تفاوت در تعریف “خانه”
برای بسیاری از مردان، خانه جایی برای استراحت و فراغت است. اما برای زنان، خانه بیشتر به معنای محیطی کاری است: آشپزی، نظافت، برنامهریزی، مراقبت از فرزندان و رسیدگی به امور خانوادگی. این تفاوت در نگاه باعث میشود که مردان، بدون قصد آزار، رفتارهایی انجام دهند که به چشم زن بیتوجهی یا بیمسئولیتی میآید. بهعنوان مثال، دراز کشیدن جلوی تلویزیون در وسط روز برای مرد امری عادی است، اما برای زنی که در همان لحظه درگیر چند وظیفه مختلف است، چنین صحنهای آزاردهنده میشود.
۴. کاهش حس آزادی روانی
بسیاری از زنان بهویژه خانهدارها، به حضور فیزیکی همسر در محیط خانه، نوعی محدودیت روانی احساس میکنند. این محدودیت نه از سر ترس یا کنترل بیرونی، بلکه از جنس یک “حس نظارت دائمی” است؛ گویی که رفتارشان، از انتخاب برنامه تلویزیونی گرفته تا نوع غذا پختن، همواره در معرض ارزیابی است. همین فشار پنهان میتواند به مرور به شکل خستگی روانی و کاهش رضایت از زندگی مشترک بروز پیدا کند.

۵. تضاد در انتظارات
در بسیاری از موارد، مردانی که برای مدتی در خانه میمانند – خواه به دلیل بیماری، بیکاری یا بازنشستگی – بهتدریج از شریک زندگیشان انتظار دارند که آنها را سرگرم نگه دارد، به آنها توجه بیشتری داشته باشد یا برنامههای روزمره را مطابق میل آنها تنظیم کند. این در حالی است که زن، همچنان درگیر وظایف قبلی خود است و حالا باید نقش یک “همدم دائمی” را نیز به آن اضافه کند. این تضاد در انتظارات، منجر به اصطکاک در رابطه میشود.
۶. نبود مرز مشخص بین کار و استراحت
در دورهای که بسیاری از مردان دورکار شدهاند، مرز بین “محیط کار” و “محیط خانه” از بین رفته است. این وضعیت نه تنها بر مردان که بر زنان هم تأثیر گذاشته است. حالا خانه نهتنها محل زندگی، بلکه محل کار، جلسات آنلاین، تماسهای کاری و استرسهای حرفهای شوهر نیز شده است. در نتیجه، زنان احساس میکنند آرامش خانه در حال از دست رفتن است و حضور دائمی مرد در خانه، باعث شده آن فضای امن به محیطی پرتنش تبدیل شود.
۷. موضوعات فرهنگی و نقشهای سنتی
در فرهنگهای سنتی، مرد “نانآور” و زن “مدیر خانه” است. تغییر این تعادل، بهویژه در جوامعی با هنجارهای فرهنگی تثبیتشده، باعث مقاومت روانی هر دو طرف میشود. از آنجا که هنوز بسیاری از زنان در ناخودآگاه خود “مرد خانه را در حال رفتوآمد” تصور میکنند، حضور ممتد مرد در خانه میتواند حس بیتعریفی و سردرگمی ایجاد کند.
جمعبندی
نارضایتی برخی از زنان از حضور بلندمدت مردان در خانه، پدیدهای صرفاً شخصی یا سلیقهای نیست، بلکه ریشههایی عمیق در روانشناسی فردی، تفاوتهای زیستی، انتظارات فرهنگی و ساختار اجتماعی دارد. مهمتر از آن، این مسئله نه به معنای “ناسازگاری” زنان است و نه “بیتفاوتی” مردان؛ بلکه نشانهای از نیاز به بازتعریف نقشها و مرزبندیهای جدید در زندگی مشترک امروزی است. گفتگو، درک متقابل، و بازنگری در تقسیم مسئولیتها میتواند به سازگاری بهتر زوجین در این شرایط کمک کند.