ماجرای کلاهبرداری بیسابقه از شرکت بیمه با جنازه اجارهای+گزارش کامل
جراید و روزنامههای سال ۱۳۳۴ از یک ماجرای باورنکردنی کلاهبرداری از شرکت بیمه نوشته بودند. شرح این ماجرا در این مطلب از مجله حرف مرد میخوانید.

۷۰ سال قبل یک مرد زیرک تصمیم گرفته بود با یک کلاهبرداری حرفهای پول بیمه عمر همسرش را به چنگ بیاورد. اما به دلیل اینکه همسرش همچنان در قید حیات بود، نمیتوانست حق بیمه او را دریافت کند. با این حال، با بیماری جزئی همسرش و بستری شدن او در بیمارستان فکر بکری به ذهن او خطور کرد.
یک کلاهبرداری جالب و بیسابقه در تهران
به گزارش اطلاعات، مردی جسد مُردهای خرید و با شناسنامه دیگری به گورستان مراجعه کرد. جواز دفن گرفت و برای دریافت ۷۵ هزار تومان وجه به شرکت بیمه مراجعه کرد. چک ۲۵ هزار تومانی برای امضا آماده شده بود که ناگهان پرده از روی این کلاهبرداری برداشته شد.
در ادامه گزارش کامل این کلاهبرداری باورنکردنی از روزنامه اطلاعات چاپ ۳ خرداد ۱۳۳۴ میخوانیم:
در تهران ما گاهی کلاهبرداریهای عجیبی صورت میگیرد که براستی حیرتانگیز است. خبر برخی از این کلاهبرداریها به دست خبرنگاران جرایدی میرسد و بعضی بدون اینکه انتشار یابد در بایگانی کاخ دادگستری انباشته میشود. اینک جریان یک کلاهبرداری بیسابقه.
چند روز قبل مردی تقریبا سی و چند ساله با قیافه بسیار متاثر و حق بجانب بشرکت سهامی بیمه ایران مراجعه کرد و به متصدی بیمه عمر شرکت اظهار داشت:
«نام من سید جعفر هاتف است. همسر مرحومم بانوسلطان نزد شما بیمه بود. بدبخت نمیدانید چه آرزوهایی داشت، ولی حیف که دست اجل در عنفوان جوانی گریبان او را گرفت و بدون اینکه به آرزوهای خود برسد چشم از جهان فرو بست. مرگ او من و دو طفل خردسالم را ماتم زده کرده است.»
سید جعفر بعد از اینکه مختصری اشک از دیدگان جاری ساخت، جواز دفن همسر خود بانو سلطان را به متصدی بیمه ارائه داد و تقاضای حق بیمه او را نمود.
متصدی مزبور پس از رسیدگی بمدارک مزبور جریان را به مقامات بالاتر گزارش داد و به سید جعفر گفت، روز بعد برای دریافت چک حق بیمه همسر متوفای خود به شرکت بیمه مراجعه کند. روز بعد سید جعفر به شرکت بیمه مراجعه میکند. متصدی بیمه پس از رسیدگی چکی به مبلغ ۲۵ هزار تومان صادر و برای امضا آماده ساخته و چیزی نمانده بود که چک را امضاء و بدست سید جعفر داده شود که ناگهان یک تصادف کوچک باعث گردید که پرده از روی کلاهبرداری برداشته شود.
متصدی بیمه که نسبت به طرز حرکات سید جعفر مظنون شده بود، تصمیم گرفت برای خاطرجمعی تلفنی به بیمارستان رازی کند. از آنجایی که سید جعفر مدعی بود که همسرش پس از بیماری در بیمارستان مزبور بستری و در آنجا فوت کرده است.
متصدی بیمه با بیمارستان رازی تماس گرفت و لحظه ای بعد رنگ چهره اش برافروخته شد، زیرا از بیمارستان رازی به او اطلاع داده شد که بانو سلطان فوت نکرده و بعلت ابتلا به اسهال اکنون در بیمارستان بستری میباشد.
مرده را خریده بودند
جریان بلافاصله دنبال و معلوم شد سید جعفر که پیداست همسرش بیمه است و تا هنگامیکه فوت نکند حق بیمه به او تعلق نمیگیرد، مدتها به دنبال فرصت بود، نیرنگی بکار زند تا بلکه پول حق بیمه همسرش را بگیرد تا اینکه با بیمار شدن همسرش فرصتی بدست آمد. بعد از اینکه بانو سلطان در بیمارستان رازی بستری شد، سید جعفر یکی دو روز جستجو کرد تا جنازه مرده ای را پیدا کند و اتفاقا در بیمارستان مسلولین شاه آباد منظور خود را بدست آورد. در آنجا زن جوان بیکسی فوت کرده بود. سید جعفر به بیمارستان مراجعه و با دادن مبلغی جزئی موفق شد جنازه آن زن بیصاحب را تحویل بگیرد و با شناسنامه همسر خود جنازه را به گورستان برد و اظهار داشت همسرم بانو سلطان فوت کرده است.
متصدیان گورستان نیز بدون سوءظن جسد را خاک میکنند و شناسنامه بانو سلطان را باطلل کرده و مدرکی بدست سید جعفر دادند که وی با همان مدرک به شرکت بیمه مراجعه و برای گرفتن حق بیمه عمر همسر خود مشغول فعالیت گردید.
سید جعفر در زندان
بعد از اینکه متصدیان شرکت بیمه موفق شدند پرده از روی این کلاهبرداری بردارند، جریان به دادسرای تهران اطلاع داده شد. از طرف آقای سلطانژاده دادستان تهران آقای خلعتبری بازپرس شعبه چهار بازپرسی مامور رسیدگی بجریان شد. بازپرس پس از رسیدگی مقدمات دستور بازداشت سید جعفر و بانوسلطان را صادر کرد و اکنون این ۲ نفر در زندان بسر میبرند و جریان تحت تعقیب است.
منبع: روزنامه اطلاعات