رازهای تربیت فرزند سالم؛ هفت کاری که والدین موفق هرگز انجام نمیدهند
مطالعه روی بیش از ۲۰۰ خانواده نشان میدهد والدینی که تابآوری و استحکام روانی فرزندانشان را تقویت میکنند، از هفت رفتار مخرب پرهیز میکنند.

تحریریه حرف مرد: به عنوان والدین، وظیفهی ما این است که به فرزندانمان ابزارهایی بدهیم تا در برابر چالشها فرو نریزند. من بیش از ۲۰۰ رابطهی والد-فرزندی را مطالعه کردهام و خودم نیز یک مادر هستم. هدفم همیشه این بوده که به کودکان یاد بدهم چگونه احساسات دشوار را پردازش کنند و از دل آنها عبور کنند.
کودکانی که از نظر ذهنی قوی باشند، میدانند چطور احساسات خود را تنظیم کنند، به خودشان اعتماد داشته باشند و پس از شکست دوباره برخیزند. این نوع استحکام روانی در خانواده شکل میگیرد، در همان لحظههای روزمره میان والد و فرزند.
در ادامه، هفت عادت مخرب را میخوانید که اگر میخواهید فرزندی مقاوم و متعادل تربیت کنید، باید از آنها پرهیز کنید.
۱. نجات دادن کودک از هر سختی
کودکان با یادگیری اینکه میتوانند از موقعیتهای دشوار عبور کنند، تابآوری پیدا میکنند. اگر شما همیشه برای حل هر مشکل دخالت کنید، در واقع فرصت شکلگیری این تابآوری را از آنها میگیرید. اجازه دهید فرزندتان با ناراحتیها روبهرو شود، در حالی که حضور شما در کنار او حس امنیت را فراهم میکند.
چه باید کرد: به گفتهی روانشناس بالینی دکتر لیزا دامور، کودکانی که بهطور منظم با چالشهای متناسب با سن خود روبهرو میشوند، در بلندمدت توانایی تنظیم هیجان بالاتری پیدا میکنند. مثلاً اگر فرزندتان مشقش را فراموش کرده، به جای اینکه برایش به مدرسه ببرید، اجازه دهید با پیامد طبیعی آن روبهرو شود. سپس بعد از مدرسه دربارهی آنچه آموخته گفتوگو کنید.
۲. تظاهر به بینقص بودن
گاهی عصبانیت و اشتباه طبیعی است. اما والدینی که فرزندانی قوی تربیت میکنند، وانمود نمیکنند که هیچچیز اتفاق نیفتاده یا اینکه کودک را مقصر رفتار خود بدانند. توانایی ذهنی، یعنی توانایی عبور از مشکلات بدون از بین بردن اعتماد متقابل.
چه باید کرد: اگر از کوره در رفتید، صادقانه بگویید: «استرس داشتم و ناراحتیام را سر تو خالی کردم. متأسفم.» در این صورت، کودک میآموزد که اشتباه، رابطه را نابود نمیکند و مسئولیتپذیری نشانهی قدرت است.
این رویکرد، همان چیزی است که روانشناسان آن را «ترمیم پس از گسست» (rupture and repair) مینامند؛ یکی از پایههای اصلی هوش هیجانی و رابطهی سالم.
همچنین بخوانید: چطور جلوی بدغذایی کودکان در ابتدای سال تحصیلی را بگیریم؟
۳. خاموش کردن احساسات قوی
وقتی احساسات قویای مثل خشم یا غم را نادیده میگیرید، کودک یاد میگیرد از احساساتش بترسد. در حالی که قدرت واقعی از درک و مدیریت همین احساسات بهدست میآید.
در این فرآیند، کودکان همچنین «تابآوری اجتماعی» را تمرین میکنند. اگر بدانند عصبانیت یا ناراحتی باعث از بین رفتن پیوندشان با شما نمیشود، بهتر میتوانند با طرد شدن یا تعارض در جمع دوستان خود کنار بیایند.
چه باید کرد: وقتی کودکتان ناراحت است، نگویید: «اشکالی ندارد، خوب میشی.» در عوض بگویید: «میدانم خیلی ناراحت شدی. من کنارت هستم.» آرامش شما به او یاد میدهد که احساسات، موقعیت اضطراری نیستند.
۴. ارزش دادن بیش از حد به موفقیت
کودکی که فقط وقتی احساس ارزشمندی میکند که موفق شده، زیر فشار شکست خرد میشود. فرزندان قوی میدانند که ارزش آنها وابسته به نمره یا مدال نیست.
چه باید کرد: پژوهشهای انجمن روانشناسی آمریکا نشان میدهد کمالگرایی در میان نوجوانان در حال افزایش است و به اضطراب و فرسودگی منجر میشود. وقتی کودک نمرهی پایینی میگیرد، بهجای گفتنِ «میتوانستی بهتر عمل کنی»، بگویید: «به تلاشت افتخار میکنم. نمره، ارزش تو را تعیین نمیکند.»
۵. انحصار قدرت
والدگری با مشت آهنین شاید ظاهراً قوی به نظر برسد، اما در واقع ضعف ایجاد میکند. وقتی کودکان هیچ نقشی در تصمیمگیری ندارند، یاد میگیرند یا مطیع و منفعل باشند، یا سرکش و عصیانگر. قدرت واقعی زمانی رشد میکند که به آنها فرصت مشارکت بدهید و بیاموزند که نظرشان اهمیت دارد.
چه باید کرد: تحقیقات نشان میدهد دادن حس کنترل به کودکان، انگیزهی درونی را افزایش داده و تعارضهای قدرت را کاهش میدهد. مثلاً اجازه دهید بین انجام دادن دو کارِ خانه یکی را انتخاب کند یا در تصمیمگیری برای شام مشارکت داشته باشد. همین انتخابهای کوچک برای آنها اعتمادبهنفس میسازد.
۶. واداشتن کودک به مسئولیتپذیری نسبت به احساسات شما
برخی والدین ناخودآگاه از کودک انتظار دارند که استرس یا ناراحتی آنها را تسکین دهد. اما این جابهجایی نقش، برای رشد هیجانی کودک آسیبزاست.
چه باید کرد: بهجای گفتنِ «تو منو ناراحت کردی»، بگویید: «احساس خستگی یا دلگرفتگی دارم، نیاز دارم کمی آرام بشم.» تنظیم هیجان والد، مسئولیت کودک نیست.
۷. ستایش فرسودگی
کودکانی که با ارزشگذاری افراطی بر «بهرهوری» بزرگ میشوند، معمولاً در بزرگسالی دچار فرسودگی و خستگی مزمن میشوند. به آنها بیاموزید که استراحت هم بخشی از قدرت است — یعنی توانایی تشخیص زمان توقف و تجدید انرژی.
چه باید کرد: مثلاً بگویید: «میخوام بیست دقیقه استراحت کنم تا حالم بهتر بشه.»
وقتی خودتان استراحت را الگو قرار میدهید، در واقع به فرزندتان آگاهی بدنی و مهارت تنظیم استرس را یاد میدهید.
توانایی ذهنی و روانی، یعنی کمک به کودک برای مواجهه با سختیها، احساسات، مسئولیتپذیری، و استراحت؛ در حالی که میداند بیقید و شرط دوستش دارید و ارزشمند است، صرفاً به خاطر آنکه خودش است.
منبع: CNBC