دلیل علمی محبوبیت فیگورهای کودکانه لگو چیست؟
لگو و دیگر سازندگان دنیاهای بامزه، با استفاده از علم طرحوارهی نوزادی، قهرمانانی میسازند که ما را به خریدن، بغل کردن و مراقبت از آنها وسوسه میکنند.

تحریریه حرف مرد: یک فضانورد کوچولوی عجیب و غریب از لگو وارد شهر شده و نه، او اینجا نیست که سفینهی فضایی شما را تعمیر کند. راستش را بخواهید، احتمالاً حتی نمیتواند یک آچار را بهدرستی در دستان تپلش بگیرد. اما قابلساختن است، قرمز است و بلافاصله، با همان ظاهرش، دلم را برد. مطمئناً باید او را میخریدم و وقتی جعبهاش را باز میکردم، به این فکر افتادم: چرا ما اینقدر به فیگورهای کوچک علاقهمندیم؟ بیبی یودا (ببخشید، گروگو)، بو از کارخانه هیولاها، اگنس از منِ نفرتانگیز و… خب این فهرست میتواند همینطور ادامه پیدا کند! همهشان بامزهاند و اغلب، از قهرمانان بزرگسال اطرافشان تأثیرگذاری عاطفی بیشتری دارند. و به طرز عجیبی، همین موضوع آنها را حتی جذابتر هم میکند.
پس بیایید سفری به دنیای دوستداشتنی اما درعینحال معنادار قهرمانان کودکشده داشته باشیم و بررسی کنیم که چرا این فضانورد پلاستیکیِ نوزاد باید در کنار اسطورهها جای بگیرد.

تاریخچهی کوتاه فضانورد نوزاد لگو
قبل از اینکه این نوزاد لپگندهی فضایی وارد زندگی ما شود، لگو پیشتر فیگورهای بسیار کوچک، رنگارنگ و دوستداشتنی مختلفی به ما داده بود. فیگور نوزاد از سال ۲۰۱۶ وجود داشته و اولینبار در مجموعهای به نام تفریح در پارک — بستهی شهروندان معرفی شد. سپس در سال ۲۰۲۰، گروگو به صحنه آمد و در مجموعهی ریزور کرست و بعدتر، در سایر مجموعههای لگوی استار وارز ظاهر شد.
همهی این فیگورها کمتر از یک اینچ قد دارند (حدود ۲ تا ۲.۵ سانتیمتر)، چشمان بزرگی دارند، سرهای غولپیکر و مقدار زیادی بامزگی که واقعاً باید غیرقانونی باشد — چه در قالب پلاستیک و چه در کل جهان! تیم توسعهی محصول این شرکت اسباببازیسازی دانمارکی، نهایت استفاده را از اثر طرحوارهی نوزادی میبرد — بعداً بیشتر دربارهاش میگویم.
حتی در تقویم ظهور شهر لگو ۲۰۲۴ هم یک فیگور نوزاد وجود داشت که یک ژاکت تعطیلات پوشیده بود و بهطور رسمی، موردعلاقهترین فیگور من از این مجموعه بود. یعنی واقعاً یک نوزاد کریسمسی با ژاکت در آن مجموعه بود؟ چه کسی میتواند در مقابل ناز بودنش مقاومت کند؟

در ژانویهی ۲۰۲۳، لگو به یکی از این شخصیتهای ریز، یک کلاه فضانوردی و یک مأموریت داد؛ زمانی که اولین فیگور رسمی فضانورد نوزاد آبی در مینیفیگورهای کلکسیونی سری ۲۴ معرفی شد. این فیگور در کنار یک فضانورد کلاسیک با لباس قهوهای ارائه شد که این نوزاد را در آغوش گرفته بود و هر دو با مخزنهای هوای هماهنگ مجهز شده بودند.
مدت زیادی نگذشت که همان فضانورد نوزاد آبی دوباره در مجموعهی ترن فضایی ظاهر شد؛ سوار بر یک ترن هوایی عجیب در شهربازیای که از راکتها و ستارهها ساخته شده بود. بعد در سال ۲۰۲۴، یک فضانورد نوزاد صورتی به این جمع پیوست؛ در سری ۲۶ مینیفیگورها، با همان کلاه گرد اما با رنگی جسورانهتر. اما لگو هنوز کارش تمام نشده بود: در مجموعهی سکوی پرتاب میکرو راکت (یک هدیهی ویژه به خریداران)، طرفداران نه یکی، بلکه دو فضانورد کوچک پیدا کردند — یکی آبی و یکی سفید — این بار با صورت کلاسیک لگو و بدون چاپ چشمان درشت نوزادی. سپس در مجموعهی مرکز فرماندهی میکرو، یک فضانورد آبی دیگر هم اضافه شد.
و فقط برای اینکه مطمئن شود میتوانید بامزگی را همهجا با خود حمل کنید، لگو یک جاسوئیچی فضانورد نوزاد هم عرضه کرد که در پاهایش چراغ LED داشت. یک چراغقوه و یک نوزاد فضانورد! بعد، شایعاتی دربارهی نسخهی بزرگتری از این فیگور پخش شد و ما همه میدانستیم: چه کسی میتواند در برابر یک فضانورد نوزاد تپل و قابلساختن مقاومت کند؟
همچنین بخوانید: حیرت دانشمندان از اطلاعات وسیع پزشکی کالیگولا، امپراطور دیوانه روم باستان

این نوزاد با آن لباس فضانوردی دقیقاً اینجا چه کار میکند؟
فضانورد نوزاد بزرگشده (مدل ۴۰۷۶۷) شبیه آن نوع فضانوردی است که تصادفاً همهی دکمههای اشتباه را در سفینهتان فشار میدهد و با این حال، باز هم یک «الهی بگردم» و یک بغل نصیبش میشود. این ساختنی عجیب و غریب ۲۵۰ قطعهای، در ماه مه ۲۰۲۵ بهعنوان یک هدیهی ویژه به خریداران (GWP) عرضه شد؛ یعنی نمیتوانستید بهطور مستقیم آن را بخرید — اوه نه، نه! باید مبلغ مشخصی، حدود ۱۵۰ دلار یا بیشتر، خرج میکردید تا شانس داشتن این کوچولوی بامزه را پیدا کنید. این یکی از روشهای کلاسیک بازاریابی لگو است: یک چیز کوچک و انحصاری به شما میدهد… و تماشای بزرگسالانی که با سرعتی بیشتر از گفتن عبارت «نسخهی محدود» برایش صف میکشند، واقعاً دیدنی است. البته یا باید همان کار را میکردید یا مثل من، این عزیز را از بازار دستدوم تهیه میکردید.
چیزی که من خریدم، نسخهی قابلساختن از فیگور کلاسیک نوزاد لگو بود، اما بزرگتر، و با یک لباس فضایی قرمز زیبا برای سفر در بیوزنی. او یک کلاه ایمنی بزرگ دارد، بازوهای تپل و پاهای غولپیکری که اجازه میدهد روی قفسهی کتاب، میز کار یا داشبورد سفینهی بینکهکشانیتان بایستد.
ساختنش در مجموع ۲۰ دقیقه هم طول نکشید. بدون استرس، بدون برچسب، فقط قطعات چاپشده و هیچ درامی از جنس «وای، نکنه یه مرحله رو جا انداختم؟» هم در کار نیست. فقط من، یک فنجان قهوه و یک مشت آجر قرمز روشن. ساخت پیچیدهای نیست و کار خاصی هم نمیکند — نه قطعهی متحرکی دارد، نه محفظهی مخفی، حتی نمیتوانید کلاهش را جدا کنید. کاملاً غیرضروری است؛ درست مثل مجموعههای BrickHeadz، و در ماتریس علمیِ عکاسیهای من از لگو و اسباببازی، نمرهی حدود ۲.۵ از ۴ میگیرد. اما او به چیز بیشتری نیاز ندارد. این فضانورد کوچک فقط برای یک هدف اینجاست: اینکه دل شما را ببرد.
ناز بودن یعنی قدرت
مطمئنم که ما عاشق قهرمانان نوزاد نمیشویم چون میتوانند ماشین بلند کنند، از فلش جلو بزنند یا مهارت خاصی در حل تعارض داشته باشند. ما عاشقشان میشویم چون کوچکاند، بامزهاند، کمی گیجاند و شاید هم بوی کوکی شکلاتی بدهند.
وقتی بیشتر تحقیق کردم — چون من هم یک مادر هستم — فهمیدم که همهاش به علم برمیگردد. بله، علم واقعی! مفهومی وجود دارد به نام طرحوارهی نوزادی (Baby Schema) که میگوید ویژگیهایی مثل چشمهای بزرگ، صورت گرد، سر بزرگ و بینی کوچک، در ما غریزهی مراقبت را فعال میکند.
اساساً وقتی چیزی شبیه این میبینیم، مغزمان میگوید: «باید مراقب باشم… باید بغلش کنم… باید سریعاً محصولاتش رو بخرم.»
گروگو مثال اصلی من است: وقتی اولینبار در سریال مندالورین در دیزنی به ما چشمک زد، دل کاربران اینترنت آب شد و همهمان خواستیم او را به فرزندخواندگی بگیریم. او حرف نمیزد، نمیجنگید (مگر تصادفی)، بیشتر وقتها سوپ میخورد و در یک کالسکهی معلق اینطرف و آنطرف برده میشد. اما با این حال، او به قلب داستان و یکی از شخصیتهای اصلی کل سریال تبدیل شد.
چرا؟ چون بامزگی باعث میشود برایش اهمیت قائل شویم — و شاید هم همهی ما طرفداران استار وارز در دلمان آرزو داشتیم یک نسخهی جوان و نرم و در آغوشگرفتنی از یودا را ببینیم. گروگو لازم نیست خودش کهکشان را نجات دهد؛ فقط کافیست در خطر باشد و آنگاه تمام مخاطبان بیشتر از هر نبرد فضایی استرس میگیرند.
این اصل فراتر از کهکشانها و شمشیرهای نوری هم کاربرد دارد. پیکسار، دریمورکس و اساساً هر استودیویی که در کار خود عطوفت به خرج بدهد، استاد هنر بامزگی است. دختر خیالی من (اگر چنین چیزی وجود داشته باشد) اگنس از انیمیشن منِ نفرتانگیز است؛ کسی که با وسواسش به یونیکورنها و صدای جیغجیغیاش دل گِرو را آب کرد — و البته دل ما را هم. او برای شکست دادن شرورها آنجا نیست؛ بلکه آنجاست تا صورتی بپوشد و چیزهای پشمالو را بغل کند و در این میان، داستان را با عشق و معصومیت تغییر دهد.
بعد به بو فکر کنید؛ کودکی که هیولاها را با قهقهه رام میکند. دوری در انیمیشن در جستوجوی دوری که همهچیز را فراموش میکند، جز اینکه چطور ما را به گریه بیندازد. می در قرمز شدن، که به یک پاندای قرمز غولپیکر تبدیل میشود و به ما نشان میدهد بروز احساسات میتواند واقعاً حجیم باشد. یا حتی وال-ای، که از نظر فنی نوزاد نیست، اما همان ویژگیهای چشمان درشت و ظاهر بغلکردنی را دارد. و بیایید رمی در راتاتویی را فراموش نکنیم؛ موشی کوچک با ذائقهای خاص و رویاهای بزرگ، یا لیلو در لیلو و استیچ؛ دختربچهای اهل هاوایی که با فقدان، تنهایی و هرجومرج بیگانهها روبهرو میشود، اما همه را با خرد عاطفی منحصر به فرد خود مدیریت میکند.
این شخصیتها با قدرت فیزیکی مثل ثور یا سوپرمن بر ما غلبه نمیکنند؛ بلکه با آسیبپذیری و نوعی لجاجت صادقانه برندهی دل ما میشوند — و همین است که فضانورد نوزاد لگو را هم به طرز عجیبی قدرتمند میکند: او ابرقهرمان نیست و مجموعهای با ابزارهای خاص هم نیست. او فقط… یک نوزاد در یک لباس فضانوردی بزرگ است.
او فضا (چه از نظر فیزیکی و چه عاطفی) را برای گرما، بازیگوشی و آن حس دوستداشتنی کودکانه که ما امید مینامیمش باز میکند؛ و خب در دنیایی به آشفتگی دنیای ما، چه کسی نمیخواهد یک نوزاد کوچولوی فضانورد داشته باشد؟ 🙂
منبع: Medium، کاربر Dori Kasa