معرفی سریال بافی قاتل خون آشام ها (Buffy The Vampire Slayer)
سریال بافی قاتل خون آشام ها (Buffy The Vampire Slayer) یکی از محبوبترین سریالهای ژانر ترسناک-فراطبیعی است که با وجود گذشت نزدیک به ۳ دهه از پخش اولیه همچنان طرفداران تازهای در نسلهای جدید پیدا میکند.

سریال بافی قاتل خون آشام ها از موفقترین و جذابترین مجموعههای تلویزیونی آمریکا و جهان است که باعث به راه افتادن موجی از سریالهای تلویزیونی مشابه از جمله سوپرنچرال (Supernatural) شد. بافی قاتل خونآشامها در زمان پخش اولیه خود به شدت مورد توجه بینندگان تلویزیونی قرار گرفت و از همان زمان تا به حال، بارها از شبکههای تلویزیونی مختلف بازپخش شد و حالا هم با ظهور سرویسهای پخش اینترنتی (استریم)، نسل تازهای به جمع هواداران دوآتشه آن پیوستهاند.
محبوبیت سریال بافی قاتل خون آشامها به حدی است که حالا هولو (Hulu)، یکی از غولهای استریوم هالیوود قصد ساخت دنباله این سریال را دارد. در این مطلب از مجله «حرف مرد» سراغ معرفی یکی از محبوبترین سریالهای تینجری و ترسناک دنیا رفتهایم. حتما تا آخر این مطلب با ما همراه باشید.
نگاهی به سریال بافی قاتل خون آشام ها
سریال بافی قاتل خون آشام ها که در سال ۱۹۹۷ از شبکه تلویزیونی دابیلو بی پخش شد، موجی از تغییر و تحولات را در تلویزیون به راه انداخت. در بافی قاتل خونآشامها بافی سامرز، یکی دیگر از قاتلان خونآشام یا برگزیدگان است که دست تقدیر او را برای مبارزه با خونآشامها، دیمنها و سایر نیروهای تاریکی برگزیده است.
بافی در ابتدا از ته دل آرزو دارد مانند دیگر هم سنوسالهای خود، یک زندگی عادی داشته باشد، ولی به مرور سرنوشت خود را با آغوش باز میپذیرد. یک ناظر (Watcher) هم مانند تمام قاتلان خونآشام نقش آموزگار و مشاور بافی را ایفا میکند. ولی تفاوت اصلی بافی با سایر قاتلان خونآشام در این است که گروهی از یاران باوفا و دلسوز دورش جمع شدهاند تا او را در مأموریتهای خطرناکش همراهی کنند.
جاس ویدون، خالق سریال که از دیدن فوجفوج دخترهای بلوندی که در فیلمهای ترسناک طعمه هیولاها میشدند، واقعا به ستوه آمده بود، تصمیم گرفت کمی با کلیشههای این ژانر بازی کند. او در ابتدا دست به کار نوشتن فیلمنامه بافی قاتل خونآشامها شد. در این فیلم بافی دختر شجاعی است که به همراه دوستانش با خونآشامها مبارزه میکند.
فیلمنامه جاس ویدون در سال ۱۹۹۲ به کارگردانی فران روبل کوزوى ساخته شد. نقش بافی سامرز هم در این فیلم به کریستی سوانسون واگذار شده بود. فیلم سینمایی بافی قاتل خونآشامها چندان توجهی بینندگان را جلب نکرد. ولی ویدون نهایتا توانست مدیران شبکه تلویزیونی نوپای دابلیو بی را برای ساخت یک سریال تلویزیونی از روی داستان جذابی که نوشته بود متقاعد کند.

دستپخت ویدون یک مجموعه تلویزیونی سراسر هیجان و مجذوبکننده بود که تا همین امروز هنوز الهامبخش یک ژانر تلویزیونی مخصوص به خود بوده و همچنان سریالهای تلویزیونی زیادی شبیه به آن ساخته میشوند تا به نوعی جای خالی بافی و دارودسته اسکوبی را در تلویزیون پر کنند. البته که هیچکدام از این سریالها هیچوقت به جذابیت بافی قاتل خونآشام ها نرسیدند.
ولی چه خصوصیاتی بافی قاتل خون آشام ها را به چنین سریال تلویزیونی پرکشش و جذابی تبدیل کرده بودند؟ به عقیده طرفداران و منتقدان، بافی قاتل خونآشامها یکی از آن سریالهایی است که تمام فصلهایش خوب از آب در آمدند. این سریال بینندگانش را با خود به سفری پرماجرا میبرد که مرتب در آن غافلگیر میشوند و خبری از کسالت و دلزدگی هم در آن نیست.
ویدون و همکارانش کاملا میدانستند، سریال تلویزیونی که میسازند باید پر از اتفاقات ترسناک و باورکردنی و قابلهضم باشد تا بینندگان را با خود همراه کند. فرمول بافی قاتل خونآشامها خیلی ساده بود: در هر قسمت سروکله یک شخصیت شرور پیدا میشد و داستانی مجزا را شاهد بودیم.
همین فرمول ظاهرا کلیشهای به سادگی باعث هیجانانگیزتر شدن داستان سریال شده بود و بینندگان باید در هر قسمت بافی و دارودسته اسکوبی را در یک مأموریت خطیر دنبال میکردند. البته در این بین، قسمتهایی هم بودند که کاملا از این فرمول پیروی نمیکردند. ولی بافی قاتل خونآشامها در مجموع یک داستان پیوسته را با تعداد زیادی خُردهداستان و ماجراهای فرعی دیگر تعریف میکرد.
سریالی پر از شگفتی و شرارت
در سه فصل اول بیشتر اتفاقات سریال بافی قاتل خون آشام ها در دبیرستان سانیدیل میافتادند. دبیرستان شهر دقیقا روی دروازهای مشهور به دهان جهنم (Hell Mouth) واقع شده که در حقیقت، همانطور که از اسم آن هم پیداست دریچهای به سوی تاریکیها و بدیها و نیروی های پلید است. همین دروازه باعث شده تا کل شهر و منطقه تبدیل به محل رفت و آمد نیروهای خبیث شود. طبیعتا هر از چند وقت یکبار یکی از هیولاهای بیشمار دهان جهنم از تاریکی بیرون میآید تا بر انسانها چیره شود و وظیفه بافی و دارودسته اسکوبی هم غلبه بر نیروهای تاریکی است.
جهان داستانی که در سریال بافی قاتل خون آشام ها خلق شده آنقدر جذاب و پر از جزئیات داستانی است که دائم قوهی تخیل بینندگان را به کار میگیرد و باعث میشود دل کَندن از داستانهای پر کشش آن واقعا سخت باشد. خوشبختانه جاس ویدون به عنوان خالق و سرپرست نویسندگان دستِ بازی در دستمایه قرار دادن اساطیر و فرهنگهای مختلف برای غنیتر کردن ماجراهای سریال داشته است.
برای مثال، ویدون در قسمت دهم از فصل چهارم به اسم هیس (Hush)، کمابیش از قصههای پریان برادران گریم و فیلمهای صامت الهام گرفته تا شخصیتهای شرور اصیل و هراسآوری خلق کند. در یکی دیگر از قسمتهای محبوب بافی قاتل خونآشامها که در فصل ششم پخش میشود، شاهد یک نمایش موزیکال گرم و شنیدنی هستیم. نکته دیگری که باعث جذابیت هر کدام از این قسمتها میشود قطعا مهارت جاس ویدون است که واقعا در تنیدن تاروپودِ داستانها در ژانرهای مختلف استادانه عمل میکند.
بازی استادانه با ژانرها
اصلا مهم نیست بافی قاتل خونآشامها تا چه حد وارد حیطه تجربهگرایی میشود، ولی تمام موقعیتها و داستانهای فرعی که به خورد بینندگان داده میشود، کاملا در چارچوب جهان داستانی آن معنا پیدا میکنند. علاوه بر این، جاس ویدون در بافی قاتل خونآشامها به ماهرانهترین شکل ممکن از مضامین و سبکهای مختلف وام گرفته است. از این رو، در بعضی از قسمتهای سریال بافی قاتل خون آشام ها شاهد یک داستان گوتیک و ترسناک و پر از اتفاقات دلهرهآور هستیم و در بعضی آنچه میبینیم به یک کمدی مفرح، پر از بازیگوشیهای خلاقانه نزدیک میشود.
ولی وقتی که همهی نوآوریهای جاس ویدون را کنار بگذاریم، در سطح زیرین بافی قاتل خونآشامها، مجموعه تلویزیونی است که در تجربهی دلهرهآور نوجوانی و ترس از بزرگ شدن خلاصه میشود. تمام تهدیدها و نیروهای پلید و خبیثی که بافی و دارودسته اسکوبی با آن مواجه میشوند، استعارهای از عذابها و اضطرابهای بلوغ و راه یافتن به دنیای بزرگسالان است. حالا، اینکه جاس ویدون توانسته جلوهای ماورائی و خوفناک به این تجربهها بدهد، واقعا خبر از نبوغ او در نویسندگی و پرداخت جزئیات داستانی میدهد.

شخصیتهای سریال بافی قاتل خون آشام ها مثل هر آدم پویایی در سنوسال رشد دائم در حال تغییر و تحول هستند. در طول هفت فصل بافی قاتل خونآشامها رشد شخصیتهای اصلی را به وضوح میبینیم. اگرچه شخصیتهایی که دلبسته آنها شدهایم، اکثر اوقات با چنگ و دندان قوی میمانند، ولی بعضی اوقات سر از جاهای تاریک و ترسناکی هم در میآورند. احتمالا معروفترین نمونه شخصیت ویلو باشد که برای مدتی شدیدا به جادو اعتیاد پیدا کرد و تا حتی جایی پیش رفت که میخواست همه دنیا را نابود کند.
حتی بافی که قویتر شخصیت سریال است هم بعد از بازگشت غیرمنتظرهاش، لحظات تلخ زیادی را تجربه میکند و حتی مدتی با افسردگی دست و پنجه نرم میکند. ولی هم ویلو و هم بافی نهایتا بر مشکلاتشان غلبه میکنند و به زندگی برمیگردند. نهایتا نکته مهم سیر تکامل خیرهکننده شخصیتها در طول زمان است که ما بینندگان را وامیدارد، شخصیتهای مورد علاقهمان را در یک سفر دور و دراز و پرماجرا در دنیای خیالی سریال دنبال کنیم.
آینهای از زندگی و تجربههای هولناک نوجوانان
در کنار شخصیتهای شروری که در هر قسمت و هر فصل عوض میشوند، شخصیتهای فرعی زیادی هم وارد دنیای بافی و دوستانش میشوند و این تجربههایی که شخصیتها با آن مواجه میشوند را تکمیل میکند. مشکلات شخصیتهای نوجوان بافی قاتل خونآشامها در سه فصل اول از مسائل مربوط به دوران دبیرستان از جا افتادن در یک محیط تازه تا عشق و فارغالتحصیلی ریشه میگیرند.
شخصیتهای شروری هم در این سه فصل میبینیم فوقالعاده به یادماندنی هستند. احتمالا در این بین شخصیت استاد (با هنرنمایی مایک متکلف) و شهردار ویلکینز (با بازی درخشان هَری گرونر) در خاطر طرفداران دوآتشه سریال حضور پررنگتری داشته باشند. اگرچه ممکن است این شخصیتها نسبت به شرورهای دوران بزرگسالی بافی و دوستانش (مقایسه کنید با گلوری یا شّر نخست) واقعا حرفی برای گفتن نداشته باشند.
در پایان، تمام سریال بافی قاتل خون آشام ها در رشد شخصیتها خلاصه میشود. حقیقتا در هیچ نقطهای از بافی قاتل خونآشامها پویایی و سیر تکامل شخصیتها قطع نمیشود. و حتما هر بینندهای بعد از تماشای کامل سریال دوست دارد هر از چندگاهی دوباره سراغ این شخصیتهای دوستداشتنی- تردیدی هم نیست که حالا به دوستان عزیزش تبدیل شدهاند- را بگیرد؛ درست مانند اینکه بخواهد هر چند وقت یکبار با دوستان دوران دبیرستان خود وقت بگذارند یا دستکم حال و احوال آنها را بپرسد.