حسین علیزاده: موسیقی ایرانی مردانه بوده و هنوز هم هست

حسین علیزاده، موسیقی‌دان برجسته ایران، درباره موسیقی ایران، موانع و محدودیت‌ها، و همچنین فرصت‌ها و چشم‌انداز آینده صحبت کرد.

حسین علیزاده در یکم شهریور سال ۱۳۳۰ در جنوب تهران متولد شد. از نوجوانی به هنرستان موسیقی رفت و آموزش ردیف را نزد استادان برجسته زمان خود فرا گرفت. در دانشکده تازه تاسیس موسیقی دانشگاه تهران تحصیل کرد و همزمان در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی مشغول به تحصیل شد.

او در دوران طلایی موسیقی ایران، در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان درخشید و بچه‌ها اسمش را «آقای موسیقی» گذاشته بودند. او یکی از مهمترین چهره‌های موسیقی ایران است که آثاری مثل نی‌نوا، سواران دشت امید و موسیقی متن فیلم دلشدگان را در کارنامه هنری پربار خود دارد.

ردیف، رساله هر موسیقی‌دان است

حسین علیزاده در دیباچه «دستگاه‌های موسیقی ایران»، انتشار این مجموعه ۱۳ قسمتی را تلاشی برای بقا و گسترش نغمه‌ها و الگوهایی توصیف می‌کند که در طول تاریخ شکل گرفته و از نسلی به نسل دیگر منتقل شده است.

ردیف موسیقی ایران براساس هفت دستگاه و پنج آواز در اواخر قرن دوازدهم هجری شمسی در خانواده علی‌اکبر فراهانی معروف به آقا علی‌اکبر، یکی از برجسته‌ترین نوازندگان دربار ناصرالدین شاه قاجار شکل گرفت. آقا حسینقلی و میرزاعبدالله فراهانی، پسران او بودند که ماهرانه سنت پدر را به شاگردانشان منتقل کردند. علی‌اکبر شهنازی نوازنده تار و ردیف‌دان مشهور فرزند آقا حسینقلی بود. ناگفته نماند که ترتیب این ردیف با آنها بود و بسیاری از گوشه‌ها،‌ الحان و نغمه‌ها و الگوهای موسیقی ایران از پس قرون متمادی به آنها رسیده بود.

حسین علیزاده به بی‌بی‌سی فارسی گفت که برای او در ۱۵ یا ۱۶ سالگی، ردیف‌های علی‌اکبر شهنازی با بقیه تفاوت داشت و به «روحیه ما نوجوانان نزدیک‌تر بود.»

«از دوران کودکی ردیف موسیقی را با یک سری از اساتید کار کردم که همیشه نامشان در موسیقی ایران جاودانه است. آخرین استاد مهم من استاد علی‌اکبر خان شهنازی بود، بعد‌ آقای برومند و آقای صفوت بودند ولی من فکر کنم شیرین‌ترین اوقاتی که ردیف را کار کردم با استاد شهنازی بوده و این خیلی جالب است که استاد شهنازی پسر میرزا حسینقلی بوده که خیلی هم می‌گفتند میرزا حسینقلی خیلی آدم سخت‌گیری بوده ولی فرزندش یک ردیف دیگری ساخته که یک چیز مدرنی هست و هنوز ردیف شهنازی به عنوان یک روایت مدرن در ایران تدریس می‌شود و خیلی هم خواهان دارد. هم از نظر تکنیکی مهم است و هم از نظر زیبایی. در واقع شهنازی به این موضوع پی می‌برد که می‌تواند ردیفش به‌روزتر باشد.»

توضیح تصویر،از چپ به راست آقا علی‌اکبر خان فراهانی و دو پسرش میرزا عبدالله و آقا حسینقلی خان
از چپ به راست آقا علی‌اکبر خان فراهانی و دو پسرش میرزا عبدالله و آقا حسینقلی خان

حسین علیزاده در ادامه به گفت: «یک تفکر غلطی شاید بیشتر بعد از مرکز حفظ و اشاعه موسیقی پیش آمد، اینکه یک ردیف دیکته شود و همه باید آن را یاد بگیرند چون استاد برومند در جامعه موسیقی ایران یک شهرت و اعتبار خوبی برخوردار بود و تنها موسیقی‌دانی بود که موسیقی ایران را تجزیه و تحلیل می‌کرد، تحصیلات عالیه داشت و حرفش هم برش داشت و منزلش هم همیشه محفل موسیقی‌دانان مشهور بود.»

«وقتی که ایشان آمد، هم در مرکز حفظ و اشاعه هم در دانشگاه ردیف میرزاعبدالله را تدریس کرد و البته این روایتی بود که خیلی کامل تا به امروز حفظ شده است.»

مرکز حفظ و اشاعه موسیقی اکنون با نام مرکز حفظ و پژوهش موسیقی فعالیت می‌کند. رضا قطبی در سال ۱۳۴۷ آن را به عنوان سازمانی وابسته به رادیو تلویزیون ملی ایران تاسیس کرد و داریوش صفوت نخستین مدیر آن شد.

شفیعی کدکنی: ردیف حسین علیزاده باب تازه‌ای را در آموزش موسیقی دستگاهی ایران خواهد گشود

در «دستگاه‌های موسیقی ایران»‌ که بهتر است بگوییم، ردیف‌ حسین علیزاده، آواز بیات کرد هم ثبت شده است اما او می‌گوید این آواز را اضافه نکرده است اما چون زمینه بسط و گسترش آن زیاد بود و همیشه به عنوان یک آواز مستقل اجرا شده، این قابلیت را دارد که در دستگاه‌های موسیقی ایران آورده شود:

«در واقع من به عنوان آهنگساز آمدم این ردیف‌ها را ساختم. مثل شعر که ابزارش در دستور زبان مشخص هست ردیف هم ساختار مشخصی دارد، گوشه‌ها هستند، الگوهای ملودی و ریتم هست، اینها به طور خیلی خلاصه در ردیف‌ها هست. خب اصلا چرا راه دور بریم مگر ابوالحسن صبا چه کار کرد؟‌ صبا هم از این اساتید درس گرفته بود و بعد آمد دوباره اینها را ساخت و بسیار هم غنی هست، یا استاد پایور همین کار را کرده و این چیزی عجیبی نیست.»

حسین علیزاده و محمدرضا شفیعی کدکنی، شاعر و استاد ادبیات فارسی دانشگاه تهران
حسین علیزاده و محمدرضا شفیعی کدکنی، شاعر و استاد ادبیات فارسی دانشگاه تهران

آقای علیزاده معتقد است که هر دستگاه موسیقی را به عنوان یک رپرتوار اجرایی در نظر گرفته، به تنوع آن فکر کرده است و بعضی از گوشه‌هایی را که خیلی کوتاه بود، بسط و گسترش داده است و مهمتر اینکه تلفیق شعر و موسیقی را کاملا رعایت کرده است، چراکه در خیلی از ردیف‌های آوازی، اشعار تکراری و در بعضی مواقع به کلی نامفهوم است.

حسین علیزاده می‌گوید که در این کار اشعار سیروس جمالی، متناسب با گوشه‌ها و دستگاه‌ها سروده شده است:

«او خیلی قدیم شاگرد خودم بود ولی حالا هم شاعری است که خوشبختانه آقای شفیعی کدکنی شعرهایش را تایید کرد. او هم معمار است و در دانشگاه تبریز تدریس می‌کند و هم موسیقی‌دان است. من به شخصه کسی را پیدا نمی‌کنم که تا این حد زبان مشترک با او داشته باشم.»

محمدرضا شفیعی کدکنی،‌ شاعر معاصر و استاد ادبیات فارسی دانشگاه تهران نه تنها این اشعار را تایید کرده است که آن را بی‌سابقه توصیف می‌کند و معتقد است که ردیف حسین علیزاده باب تازه‌ای را در آموزش موسیقی دستگاهی ایران خواهد گشود.

برای نمونه در آواز بیات کرد این مجموعه و در درآمد آن چنین سروده شده است:‌ درآمد از پس پرده جمال جانانم… حرام باشد اگر چشم از او بگردانم و یا در گوشه «جامه‌دران»: چه غنچه‌های بهاری که مست و جامه‌دران… دمیده از دل رویای هر زمستانم.

زهره قلی‌پور، یکی از خوانندگان زن گروه هم‌آوایان که در تور اروپایی اخیر شرکت داشت
زهره قلی‌پور، یکی از خوانندگان زن گروه هم‌آوایان که در تور اروپایی اخیر شرکت داشت

خوانندگان زن چیزی از آقایان کم ندارند

حسین علیزاده، همسو با تحولات اجتماعی دوم خرداد ۱۳۷۶، برای اولین بار قطعه‌ای را با صدای زنان در تالار وحدت تهران به روی صحنه برد. این کنسرت «راز نو» نام داشت و در آن علاوه بر محسن کرامتی و علی صمدپور، افسانه رثایی و هما نیکنام به طور مستقل آواز خواندند. در این کنسرت همچنین مقام ابداعی «داد و بیداد» به اجرا درآمد که برگرفته از گوشه «داد» در دستگاه ماهور و گوشه «بیداد» در دستگاه همایون است.

پس از آن بود که همخوانی زن و مرد در برخی از کنسرت‌ها رایج شد و عملا صدای زن به عنوان همراه صدای مرد تنها مجوز اجرا داشت که اعتراض بسیاری از خوانندگان زن را در پی داشت.

حسین علیزاده فارسی گفت: «خانم‌ها را به عنوان هم‌خوان روی صحنه می‌برند در کنسرت راز نو خواننده زن همخوان نبود و آواز مستقلش را خواند و مرد هم همینطور.»

آقای علیزده می‌گوید در کورال غربی هم صدای زن و مرد مکمل هستند: «در کار من هم صدای زن مکمل صدای مرد است نه به عنوان سایه. بعدها هم در خیلی از کارهایم مثل موسیقی فیلم‌ از صدای زن به طور مستقل استفاده کردم، مثلا در فیلم گبه وقتی قرار بود یک لالایی خوانده شود، من نمی‌توانستم صدای مرد بگذارم. این به حدی طبیعی بود که واکنش خاصی را در پی نداشت.»

از حسین علیزاده پرسیدم که چرا آوازهای «دستگاه‌های موسیقی ایران» را به طور مستقل خواننده زن نخوانده است. او در پاسخ گفت: «از آن جاییکه در ۴۵ سال گذشته، خانم‌ها اجازه خواندن ندارند و این موضوع اصلاح توجیهی از هیچ نظر ندارد و من همیشه به آن معترض بودم ولی مسئله این است که شما به‌ناچار باید در چنین شرایطی کار کنید و نمی‌خواستم پافشاری من مانع از انتشار این اثر شود.»

در عین حال به نظر می‌رسد که حسین علیزاده مصم است بار دیگر ردیف‌های خود را با آواز مستقل زنان در خارج از ایران ضبط و منتشر کند تا درگیر ممنوعیت‌های وزارت فرهنگ و ارشاد نشود.

حسین علیزاده به بی‌بی‌سی فارسی می‌گوید که خواننده‌های این نسل چه زن و چه مرد متفاوت از گذشته هستند، سواد موسیقی دارند، حتما یک ساز را خوب می‌نوازند و وقتی با آنها کار می‌کنید ۵۰ درصد کار حل شده است:

«خواننده در ایران اینگونه متداول بود که فقط یک صدایی داشته باشد، باید دائم با گوشی به آنها یاد می‌دادی و فواصل را برایشان تعریف کنی اما به‌خصوص در کارهای من نمی‌شود بدون این که خواننده به موسیقی مسلط باشد، بخواهید صرفا این نکات را به او یاد بدهید. آن آگاهی‌ها به تئوری موسیقی و باقی دانش موسیقی کمک می‌کند که خواننده جلو برود.»

به گفته آقای علیزاده به‌رغم تمامی شرایط و محدودیت‌های موجود خوانندگان زن چیزی از آقایان کم ندارند:

«یک پدیده جالب این که مثلا همین دستگاه راست‌پنجگاه را که در کنسرت اروپایی داشتیم اولا برای اولین بار است که یک زن راست‌پنجگاه خواند؛ یعنی اولین بار است که خواننده زن کل ردیف‌ را می‌خواند، قبلا نداشتیم. موسیقی ایرانی کلا مردانه بوده و هنوز هم هست و جالب‌تر اینکه حتی خواننده‌های زن می‌روند پیش خوانندگان مرد آواز یاد می‌‎گیرند و به‌ندرت پیش خوانندگان زن می‌روند. اینکه ما می‌توانیم یک الگوی ردیف با شکل آواز زنان هم داشته باشیم خیلی اتفاق مهمی است و من اول فکر می‌کردم که کار با آنها انرژی بیشتری می‌برد ولی دیدم که نه، ما بانوانی داریم که سال‌ها کار کردند و فعالیت آنها به‌ویژه خیلی ارزشمند است چون بدون امید به آینده کار کرده‌اند.»

او می‌گوید: «اتفاقا در ضبط همین مجموعه همه نوازندگان اغلب از نسل جوان هستند و تقریبا ۵۰-۵۰ دختر و پسر هستند و من حتی با دوران خودمان مقایسه می‌کنم، بانوان در زمینه نوازندگی هم بسیار بسیار پیشرفت کرده‌اند و بعضی از آنها در مراحل استادی هستند و شکی نیست در آن، چه از نظر اطلاعات و معلومات مثل خانم بهاره فیاض و من به این بچه‌ها افتخار می‌کنم و یک احساس غروری دارم چون می‌دانم که مشکل مضاعف داشتند و کار کردند در حالیکه همه چیز برایشان سخت‌تر بوده است.»

دوران مدیریت هوشنگ ابتهاج در برنامه گلها

حسین علیزاده می‌گوید که در زمان پیوستن به مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ۲۱ ساله بود
حسین علیزاده می‌گوید که در زمان پیوستن به مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ۲۱ ساله بود

در سال‌های اخیر چه در داخل ایران چهره‌های مطرحی همچون اکبر گلپایگانی یا آنها که بعد از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ و ناملایمات موسیقی ایران، به خارج مهاجرت کردند مثل محمد حیدری، نوازنده و آهنگساز برجسته، انتقادهای تندی را در مورد دوران مدیریت هوشنگ ابتهاج (سایه) در برنامه گلهای رادیو ایران مطرح کرده‌اند تا آنجا که به گفته آقای حیدری «یک جریان کمونیستی وارد برنامه گلها شد و ما از آنجا رانده شدیم.»

در گفتگوی ویژه با حسین علیزاده در این باره پرسیدم و او در پاسخ گفت: «ریاست آقای ابتهاج بر موسیقی یک چیز خودمحور نبود برای این که آن موقع آقای رضا قطبی، رئیس رادیو و تلویزیون نگاه خیلی وسیعی داشت. این نبود که ابتهاج بخواهد سرخود هر کاری که دلش می‌خواست انجام بدهد.»

«من اصلا آن موقع که خیلی بچه بودم این موسیقی را می‌شناختم و هنرستان موسیقی می‌رفتم و آقای حیدری بعد از آقای پایور بود یعنی یکی از استادان مهم هنرستان بود. خب ایشان موسیقی‌اش را عوض کرد خیلی هم آدم با ذوقی بود، آهنگ‌هایی که ساخته مثلا برای خانم هایده واقعا ملودی‌های بسیار زیبایی دارد. قطعا حیدری می‌توانست این کارها را بسازد. ولی باید این انواع موسیقی را از هم جدا کنیم و نسل‌ها را قبول کنیم.»

نشر کارمان این مجموعه را منتشر کرده است
نشر کارمان این مجموعه را منتشر کرده است

حسین علیزاده می‌گوید که پیش از به وجود آمدن هنرستان عالی و دانشکده موسیقی، در نسل‌های گذشته موسیقی ارث و میراثی بود اما بعد از ایجاد مراکز آموزش عالی یک جریان حتی روشنفکری در موسیقی‌دانان مطرح شده که قبلا به این شکل نبود.»

«بالاخره دانشگاه خیلی نقش مشخصی داشت در تحصیلات موسیقی. مثل اینکه الان ما تعصب نشان بدهیم که این بچه‌ها کی هستند که دارند ساز می‌زنند. به نظرم این اظهارنظرها خیلی دقیق نبوده و آن موقع که من رفتم مرکز ۲۱ سالم بود و جزو تصمیم‌گیرندگان نبودم ولی به نظرم یک کم قبول کردن نسل بعدی همیشه در جوامع سنتی مشکل دارد یعنی نمی‌توانی نسل جدید را قبول کنی که طور دیگری فعالیت کند.»

او می‌گوید که این نسل را که امثال آقای گلپایگانی یا حیدری به آن انتقاد می‌کنند، ما از ریشه‌ها و از ردیف‌ها و از سنت شروع کردیم:

«فقط رادیو به طور هفتگی یک برنامه گلچین هفته داشته که یک ساعت پخش می‌شد. خیلی شنونده داشت حتی توجه جامعه روشنفکری را به خودش جلب کرده بود، کسی که نیامد با اسلحه آنها را کنار بزند. به نظر من سیاست رادیو تلویزیون این بود که موسیقی ایران را احیا کند. خیلی نقش آقای قطبی مهم بود همه می‌دانند که آدم بزرگی بود و آدم باارزشی بود. ایشان با درایتی که داشت ۴۰ سالش بود که مرکز حفظ و اشاعه را راه‌انداخت ولی به جوان‌ها خیلی بال و پر می‌داد. ما همیشه در فرهنگمان اصطلاحی داریم «این جوان است و نمی‌فهمد یا هنوز جوان است»، در صورتی که هر چیزی که می‌خواهد جوانه بزند از جوانی است.»

منبع
بی‌بی‌سی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا