نگاهی به فلسفه و بیوگرافی آلبر کامو+ فهرست بهترین کتاب های آلبر کامو
آلبر کامو نویسنده و فیلسوف سرشناس فرانسوی یکی از نویسندگان بسیار محبوب خارجی در ایران است. در این مطلب از مجله حرف مرد سراغ بهترین کتاب های آلبر کامو به همراه مختصری از فلسفه و بیوگرافی او رفتهایم.

تحریریه حرف مرد: آلبر کامو (Albert Camus) نویسنده، روزنامهنگار، نمایشنامهنویس و فیلسوف و روشنفکر فرانسوی بود که همچنان دههها پس از مرگش چهرهای محبوب و البته پربحث در فضای هنری و ادبی جهان است. کامو که توانسته بود در سن ۴۴ برنده جایزه نوبل ادبیات شود، در کنار رودیارد کیپلینگ، نویسنده و شاعر بریتانیایی که در ۴۱ سالگی نوبل ادبیات برده، همچنان یکی از دو تن از جوانترین برندگان جایزه نوبل ادبیات محسوب میشود.
آلبر کامو علاوه بر نویسندگی دستی بر فلسفه هم داشت و رسالات و کتابهای مختلفی در این حوزه هم به رشتهی تحریر درآورد. کامو حتی به فوتبال هم علاقه وافری داشت و حتی اگر بیماری سل مانع او نشده بود دوست داشت به صورت حرفهای یک دروازبان فوتبال باشد. اگر به این نویسنده شهیر فرانسوی علاقه دارید و دوست دارید بهترین کتاب های آلبر کامو را بهتر بشناسید، حتما تا آخر این مطلب با ما در مجله حرف مرد همراه باشید.
بیوگرافی زندگی آلبر کامو
آلبر کامو در سال ۱۹۱۳ در الجزایر، کشوری که در آن زمان تحت استعمار فرانسه بود زاده شد. او یکی از بسیاری از فرانسویهایی بود که در این کشور تحتالحمایه در شمال آفریقا زندگی میکردند. پدر آلبر یک کشاورز ساده و فقیر بود. مادرش کاترین هلن سینتس هم یک اسپانیاییتبار نجیب بود.
خانواده آلبر کامو وضعیت مالی چندان مساعدی نداشتند و در یک خانهای با دو اتاق محقر زندگی میکردند. پدر آلبر کامو با وقوع جنگ جهانی اول از طرف ارتش فرانسه وارد جنگ شد و در جبهههای جنگ جان سپرد. با مرگ پدر، زندگی خانواده دستخوش تغییر شد و وضعیت مالی آنها رو به وخامت گذاشت. اگر خانواده کامو تا پیش از این فقیر بودند، حالا با مرگ پدر فقر آنها چند چندان شده بود. آلبر کامو بعدا در یادداشتهایش نوشت که هیچوقت فرصت نکرد آنطور که باید و شاید پدرش را بشناسد. از سوی دیگر مادر آلبر یک زن همیشه بیمار و مریضاحوال بود که بیماری او را تقریبا ناشنوا کرده بود. با این حال، کاترین هلن همچنان به شدت تلاش میکرد تا وضعیت مناسبی برای زندگی آلبر و پسر بزرگترش لوسین به وجود بیاورد.
مدرسه و تحصیلات آکادمیک و دانشگاهی تنها کورسوی امید آلبر جوان بود که بتواند خود و خانوادهاش را از فقر دهشتناکی که در آن گرفتار بودند نجات دهد. زمانی که آلبر کامو بزرگ میشد، بهمرور به درس و تحصیل علاقه وافری پیدا کرد. معلمان هم از شور و حرارت آلبر جوان به شوق میآمدند و خیلیها او را یک دانشآموز به شدت منضبط و درسخوان با استعداد فوقالعاده بالا به خصوص در ادبیات و انشا میدانستند.
همچنین بخوانید: نگاهی به کتابهای برگزیده و بهترین فیلم های وودی آلن
وضعیت خانوادگی و مالی آلبر کامو به حدی بد بود که وقتی یکی از معلمانش از آن اطلاع پیدا کرد، از اینکه چنین شاگرد باهوشی در چنین وضع اسفباری زندگی کند به شدت شگفتزده و متأثر شد. بالاخره پشتکارو تیزهوشی آلبر جواب داد و او توانست برنده یک بورسیه تحصیلی در دانشگاه الجزیره شود. او در این دانشگاه با موفقیت و نمرات بالا تحصیل کرد و توانست با مدرک کارشناسی ارشد در رشته فلسفه فارغالتحصیل شود.
کامو به جز درس و تحصیل استعداد زیادی در ورزش فوتبال داشت. او فوتبال را یکی از بهترین لذتهای زندگیاش دانسته و حتی در یادداشتهایش نوشته بود که بهترین دوستیهای دوران زندگیاش را نه در محافل ادبی و هنری بلکه در رختکن و جمعهای فوتبالی تجربه کرده است.

آلبر کامو که به عقیده دوستان و مربیان و همبازیهایش یک دروازبان فرز و چالاک بود، ابتدا به عضویت تیم جوانات جوانان راسینگ الجزایر درآمد. آلبر کامو در رمان «آدم اول» که به نوعی یک خودزندگینامه محسوب میشود (کتابی که مرگ ناگهانی نویسنده آن را نیمهتمام رها کرد) از کشف فوتبال و لذتی که از این ورزش میبرد نوشته است. علاقه آلبر کامو به فوتبال به حدی بود که او حتی اولین مصاحبه دریافت جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۵۷ را در یک استادیوم فوتبال انجام داد.
آلبر کامو که در استادیوم آن زمان ۳۵ هزار نفری پارک دِ پرنس (ورزشگاه فعلی تیم پاری سن ژرمن) حضور داشت تا بازی تیمهای راسینگ کلاب پاریس و موناکو را تماشا کند، در حین بازی در مورد دریافت جایزه نوبل صحبت کرد. آلبر کامو در مورد فوتبال در جای دیگری گفته بود که تمام آنچه از اخلاق و تعهد انسانی میداند را مدیون فوتبال و تئاتر است.
آلبر کامو در سال ۱۹۳۰ به بیماری سل مبتلا شد. همین بیماری باعث شد تا او برای همیشه دست از ورزش موردعلاقهاش دست بکشد. او پس از اینکه از دانشگاه فارغالتحصیل شد به عضویت حزب کمونیست درآمد و به عنوان یک نویسنده، روزنامهنگار و فعال سیاسی شروع به کار کرد.
آلبر کامو در امر نوشتن نمایشنامه هم فعال بود. کامو در این دوران در کنار نوشتن گزارشهای خبری و مقالات در روزنامهها و نشریات داستانهای کوتاه و بلندی مینوشت. اولین رمان او بیگانه بود که در سال ۱۹۴۲ به چاپ رسید. رمان بعدی او طاعون بود که در سال ۱۹۴۷ چاپ شد. هر دوی این رمانها از تجربهی زندگی نویسنده در حاشیهی شهر الجزیره، پایتخت کشور الجزایر متأثر بودهاند. رمان بعدی نویسنده، سقوط بود که در سال ۱۹۵۶ به چاپ رسید.

در همین حال، آلبر کامو رمانهای دیگری هم نوشته بود که تا پیش از مرگ او چاپ نشدند. دو رمان مرگ خوش و مرد اول بعدا سالها پس از مرگ او به ترتیب در سالهای ۱۹۷۱ و ۱۹۹۵ چاپ شدند. با این حال، برخی رمان های آلبر کامو هیچ وقت در طول عمر کوتاه نویسنده فرصت انتشار را پیدا نکردند. اما همین چند رمان، چند رساله فلسفلی و نمایشنامه اعضای کمیته نوبل ادبیات را برآن داشت تا او را مستحق بردن جایزه نوبل در سال ۱۹۵۷ بدانند.
فلسفه و جهانبینی آلبر کامو
رمانهای آلبر کامو نشاندهنده از طرز فکر منحصر به فرد و جهانبینی مخصوص او خبر میدهد؛ جهانبینی که اغلب اوقات به درستی فهمیده نشده است. هرچند تصور عموم بر این است که کامو یکی از اهالی مکتب اگزیستانسیالیست است و لاجرم در کنار بزرگانی مانند ژان پل سارتر قرار میگیرد، اما جالب اینکه هر دو نویسنده و فیلسوف از اینکه در یک جبهه قرار بگیرند ابراز شگفتی کرده بودند.
عمده مفهومی که در آثار و رسالههای آلبر کامو در مورد آن صحبت میشود، پوچگرایی است. این مفهوم به خصوص از این لحاظ که در بسیاری از گفتارهای کتابهای نویسنده نقض میشود باعث برداشتهای متناقض از سوی مخاطبان و منتقدان شده است. آلبر کامو باور داشت که زندگی معنایی ندارد. اما از سوی دیگر همواره تأکید میکرد که انسانها باید طوری زندگی کنند که گویی حقیقتا مفهوم زندگی را پیدا کردهاند.
کامو همچنین بارها گفته بود، اینکه مردم انتظار رنج و اندوه را در زندگی ندارند، حماقتبار است، چرا که نتیجه طبیعی زنده بودن و زندگی کردن همین رنجها و عذابها است. او همچنین میگفت که باید بدانیم که زندگی با تمام مرارتها و سختیهایش میتواند شاد و لذتبخش باشد.
آلبر کامو همچنین عقیده داشت که بهتر است تا زمانی که میتوانیم قدر لحظات خوش زندگی خود را بدانیم و زیاد در بند سیاهنماییها و بدبیاریها و بدبینیها نباشیم. چنانچه از نوشتههای کامو برمیآید، او همواره باور داشت که روزگار تیره و تار دوامی ندارد و بالاخره روزهای آفتابی و خوش هم از راه میرسد. او میگفت که بهتر است که هر دوی این کیفیتها زندگی را به یک اندازه پذیرفته و آنها در آغوش بگیریم.

آلبر کامو کار تناقضهای فلسفی و جهانبینی خود را در آنجایی بغرنجتر کرده بود که گفته بود، خود را یک آتئیست در آزروی نجات و مفهوم ابدی میداند. کامو همچنین بارها از سنت آگوستین، فیلسوف و عالم روحانی مسیحی و همینطور فلوتینوس، فیلسوف نوافلاطونی یونان باستان تمجید کرده و به شدت از این دو تأثیر پذیرفته است.
آلبر کامو هم مانند بسیاری از روشنفکران و نویسندگان دورانش برای مدتی به یک شکل خوشخیم کمونیست علاقهمند شده بود، اما وقتی با واقعیتهای رژیمهای دیکتاتوری و ملتهایی با حاکمیتهای توتالیتاریسم مانند شوروی آشنا شد، از این فلسفه سیاسی رویگردان شد. آلبر کامو در ادامه زندگی خود را به لحاظ اندیشه سیاسی یک آنارشیست میدانست.
مرگ بحثبرانگیز و مرموز آلبر کامو
آلبر کامو در سال ۱۹۶۰ در حالی در یک تصادف رانندگی در حاشیه شهر ویلبلویل فرانسه کشته شد که تا آن زمان به یک چهرهی مشهور جهانی تبدیل شده بود. او کمتر از سه سال قبل توانسته برنده نوبل ادبیات شود. آلبر کامو پس از پایان تحصیلاتش برای همیشه به فرانسه مهاجرت کرده بود، در پاریس زندگی میکرد.
برخی از هواداران آلبر کامو و حتی نویسندگان و محققان عقیده دارند که مرگ آلبر کامو اصلا تصادفی نبوده است، بلکه مأموران و جاسوسان سرویس اطلاعاتی و امنیتی اتحاد جماهیر شوروی، «کا گ ب»، نویسنده مشهور فرانسوی را به قتل رساندهاند.
هرچند همچنان گاه و بیگاه در رسانهها یا کتابها و مقالات به این ماجرا پرداخته میشود، اما واقعیت در مورد مرگ مرموز آلبر کامو هیچوقت روشن نشد. آلبر کامو در زمان مرگ ۴۶ سال داشت و چند سالی بود که فرانسین فور، پیانیست و ریاضیدان ازدواج کرده بود. این دو صاحب دو دختر دوقلو به نامهای کاترین و ژان شده بود. پیش از این کامو رابطهای کوتاه با سیمون هیه داشت که او هم یک پیانیست و معلم بود.
فهرست بهترین کتاب های آلبر کامو
آلبر کامو یکی از محبوبترین چهرههای ادبیات غرب در ایران و جهان است. کتابهای آلبر کامو همچنان در عمده نقاط جهان فروخته میشود و در موردش همواره بحثها، گفتمانها، سمینارها و کنفرانسها و محافل هنری و ادبی برگزار میشود. فیلمها و نمایشنامههای زیادی هم از کتابهای آلبر کامو اقتباس شدهاند که مشهورترین آنها فیلم بیگانه (۱۹۶۷) به کارگردانی لوکینو ویسکونتی، کارگردان مشهور ایتالیایی با بازی ستارگان آن زمان سینمای اروپا و جهان مارچلو ماسترویانی و آنا کارینا است.
کوتاه سخن اینکه آلبر کامو یکی از مشهورترین نویسندگان ادبیات در جهان است که طرفدارانش زیادش و استقبال فوقالعاده از آثار در جایجای دنیا نشان میدهد که دههها پس از مرگ نویسنده همچنان صدای او شنیده میشود. بیایید برویم سراغ معرفی بهترین کتاب های آلبر کامو.
رمان بیگانه (The Stranger)
رمان بیگانه احتمالا مشهورترین و محبوبترین کتاب نوشته آلبر کامو است. کامو در این کتاب از زندگی خود در حاشیه شهر الجزیره به شدت الهام گرفته بود. او در این رمان ماجرای زندگی مردی بیگانه با جامعه به نام مورسو را روایت میکند. مورسو همچون خود کامو یک مرد فرانسوی است که در کشور استعمارزدهی الجزایر زندگی میکند.
مورسو که با همان اولین جملات کتاب به مخاطب نشان میدهد که راوی متفاوت است، در ادامه رمان مرتکب یک قتل میشود. سپس جامعه با او همچون یک آدم مطرود و همان بیگانهای- که خودش سالها تصور میکرد-برخورد میکند. بیگانه یکی از بهترین کتاب های آلبر کامو است که در آن نویسنده توانست سبک و سیاق نویسندگی مخصوص به خودش که عمده ویژگیاش سبکی ساده و بیتکلف است را پیاده کند.
رمان طاعون (The Plague)
رمان طاعون یکی از دیگر از بهترین کتاب های آلبر کامو است که چه در زمان چاپ و چه پس از آن همواره مورد استقبال مخاطبان بوده است. داستان کتاب از وقوع همهگیری بیماری هولناک طلاعون در شهر اُران الجزایر صحبت میکند. این رمان که در مورد تأثیرات مهلک یک بیماری اپیدمی صحبت کرده بود به خصوص در دوران اپیدمی کرونا به یک کتاب جذاب و عجیب برای بازخوانی یک تجربهی زیست از همهگیریهای مهلک تبدیل شده بود!
رساله فلسفی افسانه سیزیف (The Myth of Sisyph)
اگر تصور میکنید که آلبر کامو به همین راحتی فلسفه خواند و اجازه داد که مدرک تحصیلیاش هدر برود، سخت اشتباه میکنید. کامو اعتقاد راسخی به مفهوم پوچگرایی داشت. خود نویسنده در جایی در آثار نوشته بود: «اگر جهان ما پوچ است، دلیل آن وجود انسان است. پوچی فقط در جهان انسانی معنی پیدا میکند و باید آن را پذیرفت و در مقابلش سر به شورش زد.»
هرچند این نقل قول میتواند برای برخی از مخاطبان مأیوسکننده باشد، اما آلبر کامو از دل همین پوچگرایی به دنبال شادی و شور زندگی میگشت. کتاب افسانه یا اسطوره سیزیف در واقع یک رساله فلسفی است که نویسنده در سال ۱۹۴۲ به چاپ رساند. در این کتاب فلسفی نویسنده اساسا به این مفهوم میپردازد که ما انسانها میباید با وجود اجتنابناپذیری حقیقتی به نام مرگ، به زندگی خویش ادامه دهیم. او در این کتاب به زندگی یکی از پادشاهان اساطیری در یونان باستان به نام سیزیف میپردازد. خدایان این پادشاه را محکوم کرده بودند که تا ابد صخرهای عظیم را به بالای یک کوه هل بدهد.
رمان سقوط (The Fall)
رمان سقوط یکی دیگر از بهترین کتاب های آلبر کامو است که آخرین اثر داستانی کامل او هم تلقی میشود. کامو در این کتا به زندگی یک وکیل به نام ژان باپتیست کلامنس میپردازد. این مرد روزی زندگی خود را برای یک مرد غریبه بازگو میکند. کتاب سقوط پر از مونولوگهای فراموشنشدنی است که بسیاری از آنها حالا به عنوان جملات قصار و نغز در وبسایتها و شبکههای اجتماعی دست به دست میشوند. کلامنس در گفتگوی خود تمام زندگی خود از فعالیت به عنوان یک وکیل در شهر پاریس و اوج شکوه و عظمت تا سقوط پایانی خود را بازگو میکند.
می کند.
منتقدان ادبی نوشتهاند که کامو در این کتاب به نوعی به یک داستانی تمثیلی از سقوط انسان از باغ عدن دست زده است. برخی از منتقدان هم از خلال گفتههای شخصیت راوی گفتهاند که میتوان بسیاری از اندیشههای کاموی واقعی را از دل این کتاب بیرون آورد.
رساله فلسفی عصیانگر (The Rebel)
عصیانگر یا انسان طاغی یکی دیگر از رسالههای فلسفی نویسنده مشهور فرانسوی است که همواره مورد توجه منتقدان و مخاطبان قرار داشته است. همانطور که از عنوان کتاب برمیآید در این کتاب از مفهوم شورش و عصیان در جامعه مدرن بحث شده است. آلبر کامو در همین حال در کتاب عصیانگر به نظریات فلسفی که تا پیش از این نوشته بود قالبی نو داده و بسیاری از آنها را برای اولین بار در این کتاب به صورت یکجا و خلاصه چاپ کرده است.
کامو در کتاب عصیانگر دلیل رفتار ما انسانها را جستجوی مداوم برای یافتن معنا در زندگی که معنایی ندارد میداند. او همچنین همین ناامیدی و یأس فلسفی را عامل سر به شورش زدن ما انسانها دانسته است.
نمایشنامه کالیگولا (Caligula)
کالیگولا علاوه بر اینکه یکی از مشهورترین نمایشنامههای نویسنده شهیر فرانسوی است، از جمله بهترین کتاب های آلبر کامو هم به حساب میآید. کامو این نمایشنامه را در سال ۱۹۴۴ به چاپ رساند و یک سال بعد هم این نمایشنامه به روی صحنه رفت. آلبر کامو در این نمایشنامه گوشهای از زندگی کالیگولا، امپراطور بدنام روم باستان و واکنش پر از یأس او به مرگ دردآور دروسیلا، خواهر و معشوقش پرداخته است.
کالیگولا بعد از مرگ معشوق سر به شورش میگذارد و تلاش میکند تا با کشتارهای خونین و ظلم فراوان زندگی خود را تحتکنترل در بیاورد. آلبر کامو در نوشتن این نمایشنامه مهارت فوقالعادهای از خودش نشان داده و به خوبی در خلال زندگی یک فرمانروایی باستانی میتوانیم عمق تباهی یک انسان را در دوران درماندگی مطلق ببینیم و تحتتأثیر قرار بگیریم.
منابع: Discover Walks، Culture Trip، Totally History، Wikipedia