روایتی از به پادشاهی رسیدن رضاخان سردارسپه؛ در مجلس موسسان چه گذشت؟
تشکیل مجلس مؤسسان در آذر ۱۳۰۴ نه تنها گامی در جهت خلع سلطنت قاجار بود، بلکه سازوکاری بود برای تثبیت قدرت رضاخان از طریق اجماع ساختگی نخبگان سیاسی، نظامی و مذهبی. این مجلس، بازتابی از آرایش جدید نیروها در ایرانِ پس از کودتای ۱۲۹۹ بود؛ نیروهایی که مشروعیت جدیدی برای سلطنت نوین تولید کردند.

تحریریه حرف مرد- امیررضا منعمی: مجلس مؤسسان اول، برخلاف ظاهر قانونی و مشروطهگرایانهاش، در عمل به ابزاری سیاسی برای انتقال قدرت از دودمان قاجار به رضاخان تبدیل شد. این مجلس که وظیفهاش بازنگری اصولی از قانون اساسی بود، در فضایی برگزار شد که ساختار قدرت به شدت تحت تسلط رضاخان و حامیان او قرار داشت. تحلیل ترکیب اعضای این مجلس و بررسی گروههای حامی رضاخان، میتواند فهم دقیقتری از فرآیند انتقال سلطنت و ماهیت مشروعیت حاصل از آن به دست دهد.
ترکیب مجلس مؤسسان: نمایندگانی از قدرت، نه مردم
مجلس مؤسسان ۲۶۰ نفره شامل نمایندگانی بود که نه از طریق انتخابات عمومی، بلکه از طریق گزینش و انتصاب مستقیم یا غیرمستقیم از سوی دولت شکل گرفته بودند. اکثریت این افراد را عناصر وابسته به ارتش، رؤسای ایلات، مقامات قضایی، مدیران ارشد ادارات دولتی، روحانیون محافظهکار و برخی روشنفکران همسو با دولت تشکیل میدادند.
حضور چهرههایی چون حسن مدرس در مجلس شورای ملی و مخالفت محدود وی، بیشتر جنبه نمادین داشت و در فضای مجلس مؤسسان، عملاً مخالفی با وزن سیاسی قابل توجه حضور نداشت. در واقع، سازوکار این مجلس به گونهای طراحی شده بود که صدای مخالفتی شنیده نشود.
همچنین بخوانید: داستان هیجانانگیز نیکیتیچ میتروخین؛ بزرگترین رسواکننده «کا گ ب» که بود؟
ائتلاف قدرت: نظامیان، نخبگان بوروکرات، روحانیت سنتی و خوانین
تحلیل جامعهشناختی از نیروهای پشت سر رضاخان، از نوعی ائتلاف تاکتیکی حکایت دارد که میان طبقات مختلف قدرت شکل گرفت. ارتش نوین که پس از کودتای ۱۲۹۹ شکل گرفته بود، ستون فقرات این ائتلاف محسوب میشد. در کنار آن، دستگاه بوروکراسی مدرنشونده نیز از پشتیبانی رضاخان سود میبرد، چرا که او وعده نظم، تمرکز و پایان آشفتگیهای دوره قاجار را میداد.
روحانیون سنتی، از جمله برخی مراجع شیعه، با آنکه در دوره مشروطه منتقد نفوذ دولت شده بودند، با رضاخان تا پیش از اصلاحات ضدروحانیتی دهه ۱۳۱۰ همراهی کردند؛ زیرا وی را مانعی در برابر نفوذ تجددطلبان سکولار افراطی و تضعیف قدرت سنتی خود نمیدانستند. همچنین، بسیاری از خوانین و رؤسای ایلات که در دهه ۱۲۹۰ بهدلیل ضعف دولت مرکزی دچار تفرقه و تهدید شده بودند، در چهره رضاخان، فرمانروایی مقتدر و نظمطلب میدیدند.

نقش نخبگان مدرن: رضایت یا رضایتسازی؟
احمد کسروی در کتاب تاریخ مشروطه ایران عنوان میکند که نخبگان نوظهورِ مشروطهخواه، که در بدنه مطبوعات، نظام آموزشی و نهادهای اداری نفوذ داشتند، عموماً در مسیر تثبیت سلطنت پهلوی سکوت یا همراهی کردند. آنان وعدههای رضاخان در زمینه نوسازی، توسعه زیرساختها و تمرکز قدرت را راهی برای تحقق آرمانهای ناتمام مشروطه میدانستند. هرچند که خیلی زود دریافتند این تمرکز قدرت به اقتدارگرایی ختم خواهد شد.
نقش مطبوعات در این فرآیند نیز قابل توجه بود. روزنامههایی چون ایران نو و اطلاعات به ترویج چهره «مصلح مقتدر» از رضاخان پرداختند و همزمان، ناکارآمدی قاجاریه را بزرگنمایی کردند تا پذیرش اجتماعی سلطنت پهلوی تسهیل شود.
مجلس مؤسسان؛ تولید مشروعیت از بالا
بررسی عملکرد مجلس مؤسسان نشان میدهد که هدف آن، نه مشارکت عمومی در تعیین سرنوشت سلطنت، بلکه تولید نوعی مشروعیت صوری برای رضاخان بود. در واقع، این مجلس کارکردی همانند «تصویبگر» در چارچوبی از پیش تعیینشده داشت؛ فرایندی از بالا به پایین برای تغییر در نظم سیاسی، بدون مشارکت جدی نیروهای اجتماعی مستقل.
از منظر نظریههای مشروعیت، میتوان مجلس مؤسسان را در قالب مشروعیت کاریزماتیک و شبهقانونی تحلیل کرد. رضاخان با اتکا به قدرت نظامی و عملکرد اجرایی موفق در مهار شورشها و بازسازی نهادهای دولت، چهرهای کاریزماتیک ساخته بود. مجلس مؤسسان، این مشروعیت کاریزماتیک را به چارچوب قانونی وارد کرد، بیآنکه الزامات دموکراتیک و نمایندگی واقعی را دارا باشد.
همچنین ببینید: روایت جنگ تریاک بین چین و انگلیس؛ استعمارگری که «همه چیز» را میخواست!
نتیجهگیری: تثبیت قدرت با پوشش قانون
مجلس مؤسسان ۱۳۰۴، نه یک نهاد قانونگذار مستقل، بلکه بخشی از سازوکار تثبیت سلطنت جدید بود. ترکیب این مجلس و نحوه عملکرد آن نشان میدهد که رضاخان برای تثبیت قدرت خود، به جای حذف کامل مشروعیت مشروطه، آن را مهندسی کرد تا سلطنت جدید را در قالبی قانونی عرضه کند. این روند، الگوی دولتسازی در ایرانِ پهلوی را پایهگذاری کرد: تمرکز قدرت، مهار نهادهای مستقل، و مشروعیتسازی از بالا.