بررسی دو کتاب از ادبیات کهن ایران؛ «آوردهاند که…» از دل هزار و یکشب و «نوروزنامه» از خیام
انتشار دو کتاب جدید با محوریت ادبیات کهن ایران و جهان در انتشارات وزن دنیا بهانهای شد تا بار دیگر به اهمیت و جایگاه والای این گنجینههای ادبی بپردازیم.

ادبیات کلاسیک، صرفنظر از مرزهای جغرافیایی، پنجرهای به سوی دنیای اندیشهها و تجربیات انسانی است که از قرنها پیش به ما رسیدهاند. این کتابها، که هر یک به نوبه خود بازنمای فرهنگ، تاریخ و هنر ادبی ایران و جهان هستند، ما را به گفتوگویی بیپایان با گذشتهمان دعوت میکنند. در این مطلب، با بررسی اهمیت شناخت و مطالعه ادبیات کهن، به معرفی دو کتاب «آوردهاند که…» از داستانهای «هزار و یکشب» به انتخاب محمود دولتآبادی و «نوروزنامه» عمر خیام با تصحیح مجتبی مینوی میپردازیم.
ادبیات کهن فراتر از مرزهای زمان و مکان، به ما امکان میدهد تا با تجربیات زندگی انسانهای دورانهای مختلف آشنا شویم و از حکمت آنها بهرهمند گردیم. «ایتالو کالوینو»، نویسنده ایتالیایی، در کتاب «چرا کلاسیکها را بخوانیم» مینویسد: «یک اثر کلاسیک، کتابی است که هرگز داستانهای خود را به طور کامل نمیگوید، بلکه همواره چیزهای جدیدی برای کشف شدن دارد.»
پژوهشهای «مارتا نوسباوم»، فیلسوف آمریکایی، نشان میدهد که مطالعه ادبیات کلاسیک، توانایی همدلی و درک اخلاقی ما را تقویت میکند. او در کتاب «عدالت شاعرانه» مینویسد: «داستانهای بزرگ به ما کمک میکنند تا جهان را از چشم دیگران ببینیم و این، اساس شکلگیری جامعهای انسانیتر است.»
در فرهنگ غنی ایرانی، آثار کلاسیک همچون شاهنامه فردوسی، مثنوی مولانا، و غزلیات حافظ، نه تنها تاریخ و فرهنگ ما را حفظ کردهاند، بلکه هویت ملی ما را شکل دادهاند. «ادوارد براون»، ایرانشناس انگلیسی، در «تاریخ ادبیات ایران» مینویسد: «ادبیات فارسی با غنای فوقالعادهاش، یکی از درخشانترین دستاوردهای ذهن بشری است.»
ادبیات کلاسیک فارسی با آثاری همچون «شاهنامه» فردوسی، «گلستان» و «بوستان» سعدی و «مثنوی معنوی» مولانا و بسیارانی دیگر، نه تنها به عنوان یکی از غنیترین ادبیات جهان شناخته میشود، بلکه تاثیر شگرفی بر ادبیات جهانی گذاشته است.
امروزه مخاطبانی که به سراغ مطالعهی ادبیات کلاسیک میروند، حجم زیاد کتابها، عاملی بازدارنده هستند و این تصمیم کتابخوانان را مدام به تعویق میاندازند. اما گزیدههایی که امروزه در میان کتابهای جدید منتشر میشوند، انتخاب مناسبی برای شروع مطالعهی ادبیات کلاسیکاند که در ادامه به دو مورد از آنها که به تازگی در نشر وزن دنیا منتشر شده است میپردازیم.
معرفی کتاب «نوروزنامه» خیام؛ دریچهای به جهان آیینهای کهن ایرانی
نوروزنامه، یکی از گرانبهاترین میراثهای مکتوب ایرانی، همچون پلی استوار میان گذشته و اکنون عمل میکند. نوروزنامهی نشر وزن دنیا که بر پایهی نسخهی استاد مجتبی مینوی تهیه شده، با نگاهی موشکافانه به تحلیل و بررسی پیشینهی نوروز و آیینهای وابسته به آن در دوران پادشاهان ایران میپردازد.
علی دهباشی، پژوهشگر نامآشنا و سردبیر مجلهی بخارا، با شناختی که بر تاریخ فرهنگی ایران دارد، مقدمهای بر این نسخه نگاشته است. در این مقدمه، او به جایگاه تاریخی و فرهنگی این متن در میان آثار منسوب به خیام پرداخته و زمینههای فکری و اجتماعی شکلگیری آن را واکاوی کرده است. آنچه بر غنای هنری این اثر میافزاید، تصویرگریهای «فرشید پارسیکیا» هنرمند توانایی است که با بهرهگیری از نقشمایههای سنتی ایرانی، روح تازهای در کالبد این متن کهن دمیده است.
نوروزنامه از مهمترین منابع کهن دربارهی نوروز و آیینهای وابسته به آن شمرده میشود. این کتاب علاوه بر تشریح اسطورههای پیدایش نوروز، به جایگاه این جشن در تقویم باستانی ایرانیان و پیوند آن با کیهانشناسی کهن میپردازد. خیام، با زبانی فصیح و آهنگین که یادآور نثر دلنشین عصر سامانی است، به تأثیر گردش کواکب بر سرنوشت جهان اشاره میکند و باورهای ایرانیان کهن دربارهی پیوند آسمان و زمین را با دقتی علمی روایت مینماید.
حکیم عمر خیام، فیلسوف و اندیشمند برجستهی سدهی پنجم هجری، نهتنها در ریاضیات و نجوم، بلکه در ادبیات و اندیشهی فلسفی نیز جایگاهی کمنظیر دارد. نگاه او به جهان، تلفیقی هوشمندانه از دانش عصر خود، تجربههای شخصی و تأملات هستیشناسانه بود. او که زمان را با دقت ریاضی میسنجید، در عین حال، تأملی شاعرانه بر گذر ایام داشت و در جستوجوی حقیقت، از مرزهای زمان و مکان فراتر میرفت.
مطالعهی نوروزنامه، برای پژوهشگران حوزههای مردمشناسی، تاریخ فرهنگی، و ادبیات کلاسیک ایران، گنجینهای است سرشار از اطلاعات دست اول دربارهی آیینهای کهن ایرانی. همانطور که ریچارد فرای ایرانشناس برجستهی آمریکایی، در کتاب میراث باستانی ایران اشاره میکند: «آیینهای نوروزی، بازتابدهندهی نگرش ایرانیان به چرخهی حیات و تجدید مداوم زندگی است.»
معرفی کتاب «آوردهاند که…»؛ گزیدهای از هزارویک شب با نگاه محمود دولتآبادی
آوردهاند که… گزیدهای از جهان شگفتانگیز قصههای هزارویکشب است که با گزینش استادانهی محمود دولتآبادی، چهرهی برجستهی ادبیات معاصر ایران، شکل گرفته است. این مجموعه، حاصل نگاهی تخصصی و ذوقی خلاقانه به میراث جاودانهی قصهگویی شرق است که با تصویرگریهای فرشید پارسیکیا، جلوهای دوچندان یافته است.
دولتآبادی، نویسندهی شهیری که خود در هنر روایت و قصهگویی دستی توانا دارد، با درکی عمیق از جوهرهی افسانههای هزارویکشب، به گزینش داستانهایی پرداخته که هم بازتابدهندهی روح حاکم بر این مجموعهی کهن هستند و هم با ذائقهی مخاطب امروزی همخوانی دارند. او در مقدمهی کتاب، رویکرد خود را چنین توصیف میکند: «پس این حکمت حیاتبخش هزارویک شب یعنی زندهماندن زنِ محکوم به مرگ از برکت افسانهسازی و افسونگری، نکتهی مهمی است که افسون و افسونگریها و جادوگریها و خیالپردازیهای بسیار دور از واقعیت را توجیه میکند…»
دولتآبادی با هوشمندی خاص خود، سه محور اساسی را برای گزینش داستانها برگزیده است: عشق، هنر و موسیقی، و طنز. این گزینش هدفمند باعث شده تا مجموعهی حاضر، نه فقط بازگویی صرف قصههای کهن، بلکه نگاهی تازه به میراث داستانی شرق باشد. چنانکه خود میگوید: «بدیهی است عشقهایی که در این کتاب به حکایت درآمده بسیار شدید و در زمرهی همان عشقهای افسانهایست…»
فرشید پارسیکیا، هنرمندی که تصویرگری این مجموعه را بر عهده داشته، با درک عمیق از فضای داستانها و بهرهگیری از زبان تصویری اصیل و معاصر، توانسته جهان خیالانگیز «هزار و یک شب» را به تصویر بکشد. تصاویر او، نه تنها همراه متن، بلکه روایتگر مستقلی هستند که لایههای پنهان داستانها را آشکار میسازند.
«هزارویکشب» که در فرهنگهای غربی به Arabian Nights معروف است، چنانکه «خورخه لوئیس بورخس»، نویسندهی نامدار آرژانتینی، در مقالهی «مترجمان هزارویکشب» مینویسد: «بیش از هر اثر دیگری، تصویر شرق را در ذهن غربیان شکل داده است.» این مجموعه که از آمیزش فرهنگهای ایرانی، عربی، هندی و مصری پدید آمده، در طول قرنها همچون گنجینهای از خرد، تخیل و حکمت شرقی، الهامبخش هنرمندان و نویسندگان سراسر جهان بوده است.
داستان اصلی «هزارویکشب»، روایت زنی خردمند به نام شهرزاد است که با هنر قصهگویی، نه تنها جان خود، بلکه جان زنان سرزمینش را نجات میدهد. او هر شب داستانی برای پادشاه خشمگین و کینهتوز تعریف میکند و در نقطهی اوج داستان، آن را ناتمام میگذارد تا پادشاه برای شنیدن ادامهی آن، اعدام او را به فردا موکول کند. این شیوهی روایت داستان در داستان، چنانکه آیزایا برلین، فیلسوف برجسته، اشاره میکند: «نمونهی درخشانی از قدرت کلام و روایت در برابر خشونت و قدرت است.»
«آوردهاند که… » با گزینش دولتآبادی، فرصتی است برای آشنایی مخاطب امروز با گوهرهای ناب این گنجینهی کهن. خوانندهی این کتاب، همچون شهریار افسانهای، شیفتهی جادوی قصهها میشود و در سفری خیالانگیز، به کشف جهانهای ناشناختهی درون و بیرون میپردازد.
«جوزف کمپبل»، اسطورهشناس برجسته آمریکایی، در «قهرمان هزار چهره» مینویسد: «اسطورهها و داستانهای کهن، زبان مشترک بشریت هستند؛ آنها به ما کمک میکنند تا خود را در جریان بزرگتر حیات انسانی قرار دهیم.» این دیدگاه با نظر «کارل گوستاو یونگ»، روانشناس سوئیسی، همسو است که معتقد بود کهنالگوهای موجود در ادبیات کلاسیک، بازتابدهنده ناخودآگاه جمعی انسانها هستند.
حفظ هویت فرهنگی
ادبیات کلاسیک هر ملت، نگهدارنده میراث فرهنگی و هویت تاریخی آن است. «نورتروپ فرای»، منتقد کانادایی، در «تشریح نقد» میگوید: «ادبیات، خواب و رؤیای جامعه است؛ هم بازتابدهنده واقعیتهای اجتماعی و هم الهامبخش آرمانهای آن.»
در مورد ادبیات فارسی، «هانری کربن»، فیلسوف و ایرانشناس فرانسوی، مینویسد: “ادبیات کلاسیک ایران، تجلی روح ملتی است که در طول تاریخ، علیرغم تهاجمات و فراز و نشیبهای بسیار، هویت فرهنگی خود را حفظ کرده است.»
درسهای اخلاقی و انسانی
«وین سی. بوث»، نظریهپرداز ادبی آمریکایی، در «رتوریک داستان» استدلال میکند که «داستانها، شیوههای زندگی را به ما پیشنهاد میکنند و ما را به سوی ارزشهای خاصی هدایت میکنند.» ادبیات کلاسیک، خزانهای غنی از تجربیات اخلاقی است که میتواند به عنوان راهنمای عملی زندگی خدمت کند.
رشد زبانی
تحقیقات نشان میدهد که آشنایی با ادبیات کلاسیک، مهارتهای زبانی و تواناییهای شناختی را تقویت میکند. «استیون پینکر»، زبانشناس مشهور، در «غریزه زبان» اظهار میدارد: «زبان غنی و پیچیده ادبیات کلاسیک، الگوهای ذهنی جدیدی را در مغز ایجاد میکند که به رشد قوای تفکر منجر میشود.» مطالعه آثار کلاسیک باید «با اصول تربیتی صحیح» و «متناسب با سطح درک و نیازهای مخاطب» انجام شود. این رویکرد هوشمندانه، امکان بهرهمندی حداکثری از گنجینههای ادبیات کلاسیک را فراهم میآورد.
ادبیات کهن و کلاسیک، همچون گنجینههایی ارزشمند، بخشی جداییناپذیر از میراث فرهنگی هر ملتی هستند. این آثار نه تنها نشاندهنده تاریخ، اندیشهها و احساسات نیاکان ما هستند، بلکه زمینهساز درک عمیقتر از زبان، فرهنگ و جهانبینیهای گذشتهاند. شناخت ادبیات کهن، چه در زبان فارسی و چه در زبانهای دیگر مانند انگلیسی، عربی، یونانی و لاتین، به ما این امکان را میدهد تا با ریشههای فرهنگی و هویتی خود بیشتر آشنا شویم و درک جهانیتری از انسانیت و هنر به دست آوریم.
منبع: دیجیکالا مگ