انزلیچیها نقرهداغ شدند؛ محرومیت ۴ بازیکن ملوان
کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال رأی به محرومیت چهار نفر از اعضای تیم ملوان انزلی داد.

تیم فوتبال ملوان انزلی در فاصله ۴۸ ساعت مانده به دیدار هفته بیست و ششم لیگ برتر با خبر محرومیت یک دروازهبان ذخیره و دو بازیکن خود مواجه شد تا این نفرات همراه با میلاد باقری که پیشتر محرومیتش اعلام شده بود، نتوانند برابر خیبر خرمآباد به میدان بروند.
چند نفر از اعضای تیم ملوان انزلی پس از شکست در مسابقه هفته گذشته مقابل هوادار تهران و مقابل درِ ورودی به ساختمان ورزشگاه پاس قوامین، درگیری شدیدی پیدا کردند و میلاد فاندر، مدیر رسانه بنفشها را مورد ضرب و شتم قرار دادند که همین مسئله منجر به محرومیت آنها شد.
همچنین ببینید: حذف سقف قراردادها در لیگ برتر
در شرایطی که کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال روز شنبه این هفته رأی به محرومیت میلاد باقری، مدافع ملوان انزلی تا اطلاع ثانوی داده بود، امروز هم اعلام کرد، افشار صداقت (دروازهبان)، سعید کریمی (بازیکن)، سینا سعادتمند (بازیکن) و اشکان باباخداوردی (ماساژور) هم با محرومیت تا صدور رأی نهایی مواجه شدند.
در این بین نام هیچیک از مهرههای اصلی ملوان انزلی مقابل هوادار به چشم نمیخورد و البته رضا غندیپور، مهاجم آیندهدار این تیم و امیررضا افسرده هم خوششانس بودند که با وجود حضور در جریان درگیری، متوجه رأی انضباطی نشدند.
منبع: ورزش۳
سنگ نبشته های زمان مادها و هخامنشیان به سه زبان آریایی، ایلامی و اکدی است. ولی زبان اشکانیان و ساسانیان پهلوی بود که هم ریشه با زبان مادها و هخامنشیان است.
البته در برخی از گویش های زبان پهلوی، مانند پشتون، کردی کرمانجی، تات و تالشی، به دلیل مجاورت با زبان بومیان غیر آریایی، ویژگی Splitive ergative دیده می شود. بادکوبه، در حال تلاش نظامند برای نابودی تالشی های بومی پهلوی زبان آن منطقه است!
در ضمن، زبان بومیان غیر آریایی آذربایجان و کردستان، یعنی اوراراتو ها و مانناها که پیش از مادها بودند و نیز زبان سومریان و ایلامیان اگرچه پیوندی یا التصاقی (Agglutinive) بود ولی به کلی و از بنیان با زبان های فقط «پسوندی» آلتایی (مغولی تورکی) متفاوت بودند. زیرا بر خلاف مغولی تورکی، از پیشوند و میانوند هم بهره گیری می کردند.
زبان غیر آریایی گرجی (قفقازی)، بازمانده زبان اوراراتوها است که هیچ گونه شباهتی با زبان تورکی ندارد!!!
همچنین، زبان های غیر آریایی سومری، ایلامی و قفقازی Splitive ergative هستند. در حالی که زبان های ژاپنی، سرخپوستان و مغولی تورکی،
اینطور نیستند!
نام آذرآبادگان در شاهنامه آمده است. آتشکده آذرگشنسب در تکاب قرار داشت.
پس از ورود آریاییان به قفقاز، گیلان، مازندران، اذربایجان، کردستان، همدان، لرستان، بختیاری، خوزستان و کهگیلویه، آنان با بومیان به شکل مسالمت آمیز ادغام شدند و به تدریج گویش های گوناگون زبان پهلوی اشکانی یا پهلوی ساسانی جایگزین بیشتر زبان های غیر آریایی بومی شدند.
دین اقوام زردپوست وحشی، زردتشتی نبود بلکه انان بت پرست و شمنیست بودند و نمادشان گرگ خاکستری (بوز قورد) بود.
اما،
در هیج یک از آثار باستانی ایران تاریخی بزرگ، کمترین نگاره، ظروف، وسایل زندگی، سنگ نبشته و مجسمه ای که بیانگر گرگ پرستی ایرانیان باشد، وجود ندارد و فقط نماد «شیر» در همه جای ایران زمین از جمله آذربایجان، در انواع آثار باستانی به چشم می خورد.
در آثار باستانی آذربایجان، کردستان، سومر، ایلام، تخت جمشید، دوران اشکانی و ساسانی روشن است که چهره ایرانیان از نژاد زرد مغولی تورکی نیست و صورت و بینی ایرانیان کشیده با چشم و ابروی درشت و ریش و سبیل انبوه و پرپشت می باشد. ولی پس از دولت های آریایی طاهریان، صفاریان و سامانیان، یعنی اوغوزها، مغولان و تاتاران می بینیم که تصویر اشخاص، مغولی شده است: به طوری که چشمان شان باریک، گربه ای و ریش و سبیل ناچیز، کم پشت و تنک بود!!!
زردپوستان بیابانگرد، از دوران هخامنشیان پیوسته از طرف شمال شرق و شمال غرب به ایران حمله ور می شدند. مثلاً زردپوستان مهاجم وحشی هون ( =هپتال= خزرها) از طرف قفقاز وارد ایران می شدند و اقدام به قتل و غارت در پیش و پس از اسلام می کردند. متأسفانه خود کوروش بزرگ هم در جنگ با آنها کشته شد.
سد آهنی دربند (باب الابواب =دمیرچی فعلی) را ایرانیان در قفقاز برای جلوگیری از ورود زردپوستان به آذربایجان ساخته بودند و این وحشیان غارتگر را پس از تار و مار تا دربند قفقاز عقب می راندند.
یکی از مضحک ترین دروغ ها و ادعاهای پان تورکبستهای زردپوست:
«در سفرنامه ناصرخسرو قبادیانی بلخی به آذربایجان، این دانشمند و جهانگرد بزرگ ایرانی با سابقه مسافرت به کشورهای متعدد، با یک شاعر بومی به نام قطران تبریزی برخورد کرد که «به زبانی ناشناخته برای ناصر خسرو صحبت می کرد که نه عجمی بود و نه عربی».
آنگاه این پان تورکبست های بیسواد نتیجه می گیرند که:
پس این زبان ناشناخته قطران تبریزی، قطعا تورکی بود؟؟؟!!!
در حالی که توجه نمی کنند ناصر خسرو زاده ۳۹۶ در بلخ بود و در سال ۴۸۱ یعنی حدود پانصد سال پس از اسلام فوت کرد.
یعنی کودکی ناصر خسرو در دوران سلطان محمود ترک زبان غزنوی و بزرگ سالی اش با دوران اوغوزهای ترک زبان سلجوقی، هم زمان بود.
آنگاه چگونه ممکن است که ناصر خسروی جهانگرد که از کودکی با غزنویان آشنا شده بود و نیز به ادعای پان تورکبست ها، مردم آذربایجان و کردستان از پیش از دوران مادها و هخامنش ترک زبان بوده اند،
نمی دانست که زبان بومی قطران،
این شاعر تبریزی، ترکی است؟؟!
در حالی که عقل سلیم و منطق روشن یک انسان بدون غرض و غیر متعصب به آسانی می پذیرد که گویش های گوناگون بومی آذربایجان برای یک ایرانی متولد شهر دورافتاده بلخ ناآشنا و نامفهوم است.
هم چنانکه حتی اکنون هم گویشوران مجاور کردی کرمانجی و شقاقی، با گویشوران کردی سورانی یا کردی کلهری، ناچارند که به وسیله فارسی میانجی با هم صحبت کنند!
همچنین، گویشوران بومی پهلوی زبان پشتون، تات، تالشی، گیلک، بلوچی، لری، لک، بختیاری، تاجیک، کازرونی، بوشهری، یزدی، کرمانی، لاری، بهبهانی، شوشتری و دزفولی، اصلا منظور یکدیگر را نمی فهمند و بایستی با میانجگیری فارسی امروزی با هم سخن بگویند.
فردوسی:
یکی روم و خاور دگر ترک و چین، سیم دشت گردان و ایران زمین.