محدودهی آزادی تا کجاست؟ پاسخ ۷ اندیشمند بزرگ تاریخ را مختصر و ساده بخوانید
آزادی یکی از مفاهیم بنیادی در فلسفه و حقوق بشر است که از دیرباز مورد بحث اندیشمندان قرار گرفته. هر فیلسوف تعریفی خاص از آن ارائه داده است؛ از دیدگاه جان لاک که آزادی را در چارچوب حقوق طبیعی میداند تا جان استوارت میل که آزادی فردی را مشروط به عدم آسیب به دیگران میبیند. ژان ژاک روسو آن را در خدمت اراده عمومی میبیند و مارکس از آن به عنوان رهایی از سلطه طبقاتی یاد میکند. این مقاله به بررسی این دیدگاهها و مرزهای آزادی در تفکرات مختلف پرداخته است.

تحریریه حرف مرد- امیررضا منعمی: مقدمه آزادی یکی از ارزشهای بنیادی در جوامع انسانی است که همواره مورد بحث اندیشمندان، فیلسوفان و سیاستمداران قرار گرفته است. از دوران باستان تا دوران مدرن، دیدگاههای مختلفی در مورد مفهوم آزادی، اهمیت آن و مرزهایش ارائه شده است. اگرچه آزادی یکی از اصول اساسی حقوق بشر محسوب میشود، اما هیچ جامعهای نمیتواند آزادی را بدون قید و شرط بپذیرد. مرزهای آزادی کجا قرار دارند؟ آیا باید به آزادی فردی اولویت داد یا آزادی جمعی؟ این پرسشها از جمله مباحث کلیدی در فلسفه سیاسی و اجتماعی هستند که در ادامه به بررسی دیدگاه اندیشمندان برجسته درباره آنها میپردازیم.
۱. جان لاک؛ آزادی در چارچوب حقوق طبیعی جان لاک، از متفکران لیبرالیسم کلاسیک، آزادی را به عنوان یکی از حقوق طبیعی انسان تعریف میکرد. از دیدگاه او، انسانها ذاتاً دارای حق زندگی، آزادی و مالکیت هستند. با این حال، وی معتقد بود که این آزادی باید در چارچوب یک قرارداد اجتماعی و قوانین تنظیم شود تا از تضاد منافع و هرجومرج جلوگیری شود. به عبارت دیگر، آزادی تا جایی معتبر است که به حقوق دیگران آسیبی نرساند و قانون از آن حفاظت کند.
۲. جان استوارت میل؛ اصل آسیب نرساندن جان استوارت میل در کتاب “درباره آزادی” استدلال میکند که آزادی فردی نباید محدود شود، مگر در مواردی که موجب آسیب به دیگران شود. او معتقد بود که آزادی بیان، اندیشه و رفتار شخصی باید محترم شمرده شود، اما اگر این آزادی منجر به زیان دیگران گردد، جامعه حق دارد آن را محدود کند. این اصل بهویژه در دموکراسیهای مدرن برای تعیین مرزهای آزادی بیان و عمل مورد استفاده قرار گرفته است.
۳. ژان ژاک روسو؛ آزادی در خدمت اراده عمومی ژان ژاک روسو آزادی را در چارچوب “اراده عمومی” تعریف میکند. از نگاه او، آزادی فردی زمانی معنا پیدا میکند که در هماهنگی با خواست عمومی جامعه باشد. او تأکید داشت که قوانین، بازتابی از اراده عمومی هستند و افراد، در پیروی از این قوانین، به آزادی واقعی دست مییابند. بنابراین، محدودیتهایی که برای همسویی با اراده عمومی وضع میشوند، تهدیدی برای آزادی فردی محسوب نمیشوند، بلکه تضمینکننده آن هستند.
۴. ایمانوئل کانت؛ آزادی و اخلاق عقلانی ایمانوئل کانت آزادی را به عنوان توانایی عمل بر اساس عقل و اصول اخلاقی تعریف میکرد. او معتقد بود که آزادی نباید به معنای پیروی از تمایلات شخصی باشد، بلکه باید در چارچوب اصول اخلاقی و احترام به دیگران قرار گیرد. از نظر او، انسان زمانی آزاد است که بر اساس وظیفه اخلاقی و نه بر مبنای هوس و امیال عمل کند. بنابراین، مرز آزادی در جایی قرار دارد که اصول اخلاقی و احترام به حقوق دیگران نقض نشود.
۵. کارل مارکس؛ آزادی در برابر سلطه طبقاتی مارکس آزادی را در بستر شرایط اقتصادی و اجتماعی تحلیل میکرد. او معتقد بود که در نظام سرمایهداری، آزادی واقعی تنها برای طبقات ثروتمند معنا دارد و طبقه کارگر از آزادی محروم است. از دیدگاه او، آزادی باید به معنای رهایی از سلطه طبقاتی و استثمار اقتصادی باشد. بنابراین، مرزهای آزادی نه بر اساس قوانین فردی، بلکه در چارچوب تغییرات ساختاری اقتصادی و اجتماعی تعیین میشوند.
۶. فریدریش هایک؛ آزادی در اقتصاد بازار هایک یکی از مدافعان سرسخت اقتصاد آزاد بود و معتقد بود که آزادی افراد باید در حداقل دخالت دولت در اقتصاد تعریف شود. از دیدگاه او، هر نوع کنترل دولتی بر بازار میتواند به کاهش آزادیهای فردی منجر شود. مرز آزادی از نظر هایک در این است که هیچ فرد یا نهادی نباید افراد را مجبور به پذیرش الگوهای خاص زندگی یا اقتصادی کند.
۷. سارتر و اگزیستانسیالیسم؛ آزادی و مسئولیت ژان پل سارتر، فیلسوف اگزیستانسیالیست، معتقد بود که انسان «محکوم به آزادی» است، به این معنا که هیچچیز جز خود فرد، مسئول انتخابهای او نیست. از نظر او، هیچ محدودیت بیرونی نمیتواند آزادی فرد را از بین ببرد، اما هر انتخابی مسئولیتهایی به همراه دارد. بنابراین، مرز آزادی در پذیرش مسئولیت کامل تصمیمات فردی تعریف میشود.
همچنین ببینید: نقد کتاب «درباره آزادی» جان استوارت میل؛ رسالهی وارستگی
فقط استوارت میل وجان لاک درست میگد.
همه شان درست گفتند. چکیده کلام تمامشان یک چیز است. آزادی یعنی عدم آسیب به دیگران و احترام به تمایلات و پسندهای جامعه. اما در خیلی از کشورها قوانین محدود کننده برای آزادی های فردی رعایت نمیشه. مثلا در اروپا و آمریکا که مجوز داشتن سایت پورن با فیلمهای ارتباط جنسی مادر و پسر از جمله آزادی بدون قید و محدودیت هست که به افکار جامعه و حقوق اخلاق گرایان آسیب بسیار جدی وارد میکنه اما دولتهای آلمان، فرانسه و آمریکا آن را محدود نکردن. این یعنی تضاد نگرش قانون گذار غربی و عدم احترام به جامعه سالم و خانواده گرا در غرب. که اتفاقا جامعه و خانواده سالم غربی تماما به چنین آزادی های بی قید و شرطی معترض هستند چون در تضاد با مناقع سلامت روانی جامعه و اخلاق خانواده ها است.