سفر به دنیای سریال دکستر | رتبهبندی تمام فصلها بههمراه دکستر گناه نخست
قاتل سریالی محبوب تلویزیون بار دیگر با پخش دکستر رستاخیز (Dexter: Resurrection) به تلویزیون برگشت. به همین بهانه در مجله حرف مرد سراغ رتبهبندی تمام فصلهای سریال دکستر رفتهایم.

مایکل سی هال، بازیگر محبوب سینما و تلویزیون بعد از صداپیشگی سریال «دکستر گناه نخست (Dexter: Original Sin)»، حالا خودش جلوی دوربین آمده تا بیش از این طرفداران سریال را منتظر نگذارد. ماجراهای این فصل تازه از سریال دکستر با عنوان یک مینیسریال «دکستر رستاخیز (Dexter: Resurrection)» هم پخش میشود به اتفاقات بعد از «دکستر خون تازه (Dexter: New Blood)» میپردازد. این بار اتفاقات سریال در شهر نیویورک رخ میدهد و حالا دکستر مورگان باید سراغ پسرش که در نیویورک به دردسر افتاده برود و او را نجات دهد.
پخش دو اپیزود اول دکستر رستاخیز این نوید را به بینندگان داد که باید منتظر یک مینیسریال مهیج و جذاب باشند. به همین بهانه به سراغ رتبهبندی تمام فصلهای سریال دکستر به همراه گناه نخست رفتهایم. پس حتما تا آخر این مطلب با مجله حرف مرد همراه باشید.
تاریخچه سریال دکستر؛ از رمانهای جف لیندسی تا خون تازه و گناه نخست
شاید برای آن دسته از مخاطبانی که همچنان با سریال دکستر آشنایی ندارند و یا اینکه هنوز سراغ تماشای سریال نرفتهاند، بهتر باشد که کمی از تاریخچه شخصیت دکستر مورگان و سریال دکستر بگوییم. سریال دکستر در ابتدا در قالب ۸ فصل بین سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۳ پخش شد. اتفاقات سریال اصلی دکستر در شهر میامی میگذشت. مورگان با بازی بسیار تأثیرگذار مایکل سی هال، یک کارشناس پزشکی قانونی متخصص آنالیز آثار خون است که در دایره قتلِ اداره پلیس میامی مترو کار میکند.
بیشتر در مورد دکستر بخوانید:
آغاز سریال دکستر رستاخیز؛ منتظر چه اتفاقاتی در فصل جدید دکستر باشیم؟
از اولین تریلر سریال دکستر: رستاخیز (Dexter: Resurrection) چه چیزی دستگیرمان میشود؟
انتشار تریلر سریال دکستر: رستاخیز (Dexter: Resurrection)
دکستر در حالی که به عنوان یک کارشناس پزشکی قانونی در اداره پلیس میامی مشغول به کار است که ظاهرا یک مرد بیآزار است، اما در واقعیت او یک قاتل سریالی است. دکستر بدون اینکه خواهرش دبرا (با نقشآفرینی جنیفر کارپنتر) و همکارانش خبر داشته باشند، خودش به دنبال شکار قاتلانی که از چنگ قانون گریختهاند میرود و آنها را به قتل میرساند و جنازههایشان را به اعماق اقیانوس میاندازد.
فصل اول مجموعه تلویزیونی دکستر بر پایهی اولین رمان از سری کتابهای دکستر با عنوان «دکستر رؤیای تاریک (Darkly Dreaming Dexter)» نوشته جف لیندسی ساخته شده بود. با این حال، فصلهای بعدی و همینطور پیشدرآمد دکستر زندگی مستقلی دارند و اصلا ربطی به خط داستانی کتابهای دکستر ندارند. حتی شخصیت دکستر در کتابها و سریال آنچنان که برخی از مخاطبان تصور میکنند شبیه به هم نیست و این دو تفاوت آشکاری با هم دارند.
دکستر در همان فصل اول توانست طرفدارانی پروپاقرص پیدا کند و منتقدان هم به شدت از این سریال خوشساخت استقبال کردند. سریال دکستر چندین جایزه را نصیب خود کرد. در همین حال، اپیزود پایانی فصل چهارم این مجموعه تلویزیونی توانست با داشتن آمار ۲.۶ میلیون نفر بیننده رکورد بالاترین بینندگان یک سریال از شبکه شوتایم (Showtime) را بشکند. جالب اینکه این رکورد را بعدا آخرین اپیزود دکستر خون تازه شکست و توانست بیش از ۳ میلیون نفر بیننده تلویزیونی و ۲ میلیون نفر بیننده از سرویسهای پخش اینترنتی داشته باشد.
سازندگان مجموعه تلویزیونی دکستر در آوریل ۲۰۱۶ اعلام کردند که فصل هشتم آخرین فصل این سریال خواهد بود. با این حال، سازندگان دکستر بعدا در اکتبر ۲۰۲۰ بار دیگر با یک فصل تازه از این مجموعه تلویزیونی محبوب برگشتند. این بار مینی سریالی با عنوان دکستر خون تازه پخش شد. دوباره حدود ۴ سال بعد خبرهای زیادی از احیای سریال دکستر به گوش رسید.
هشدار اسپویل: در ادامه این مطلب بخشهای زیادی از داستان سریال لو میرود!
این بار در دسامبر ۲۰۲۴ مینی سریال یا به تعبیر بهتر پیشدرآمد دکستر گناه نخست پخش شد. این مینی سریال ۱۰ اپیزودی به دوران نوجوانی و ابتدای ورود دکستر مورگان به دایره قتل اداره پلیس میامی مترو میپرداخت. استقبال بسیار خوب از این مینی سریال نشان داد که مخاطبان همچنان به شدت از هر آنچه به دنیای دکستر قاتل سریالی محبوبشان ربط داشته باشد علاقهمند هستند. این در حالی بود که مایکل سی هال در این سریال حضور نداشت و با صدای دلنشیناش تنها راوی ماجراهای سریال بود، اما جذابیت سریال نشان داد که برخلاف تصور اولیهی مخاطبان احیای مجموعه تلویزیونی دکستر چندان ایده بدی نبوده است.
رتبهبندی تمام فصلهای سریال دکستر از بدترین تا بهترین
حالا با این مقدمه کوتاه از سریال دکستر، برویم سراغ رتبهبندی تمام فصلهای مجموعه تلویزیونی دکستر.
۱۰-فصل هشتم
نظر اکثر هواداران مجموعه تلویزیونی این است که فصل هشتم از این سریال نسبت به سایر فصلها کیفیت نازلتری دارد. فصل آخر سریال اصلی دکست به خصوص به دلیل پایانبندی بسیار دردناک و به شدت منفورش نزد هواداران سریال معروف است و حتی خیلیها آن را بدترین پایان در تاریخ تلویزیون میدانند. مرگ هولناک دبرا، خواهر دکستر، رها کردن هریسون به حال خودش و بالاخره انزوای خودخواسته دکستر در طبیعت ایالت اورگن، همگی پیدرپی و در زمانی کوتاه رخ میدهند و واقعا بینندگان پروپاقرص این مجموعه تلویزیونی را مأیوس میکنند. شاید سازندگان سریال تمام این اتفاقات را جوری کنار هم چیده باشند تا بتوانند به مخاطبان القا کنند که دکستر بالاخره یک شخصیت شرور است و نباید حس همذاتپنداری با او داشته باشند. کاری که در پایان سریال خون تازه هم میبینیم.
به هر حال، خیلی قبل از اینکه مجموعه تلویزیونی دکستر از پرتگاه سقوط کند مدتها قبل به لبهی پرتگاه رسیده بود. حتی شروع فصل هشتم هم به شدت بیاثر و نامعقول بود. هرچند که آسیبدیدگی روحی دبرا بعد کشتن ماریا لاگوئرتا (لورین ولز) منطقی است، اما برای سریالی که همیشه میتوانست داستانی متوازن داشته باشد و باوجود لحن منحصر به فردش تا حدودی فضای شادی برای مخاطبانش به وجود میآورد، این حجم از حال و هوای تیره و تار بیش از حد اغراقآمیز بود و همین هم باعث شد تا بسیاری از مخاطبان این فصل سریال را پس بزنند و به خصوص نسبت به پایانبندیاش معترض باشند.
۹-فصل ششم
فصلهای سوم، پنجم و هفتم مجموعه تلویزیونی دکستر همگی تا حد زیادی منحصر به فرد هستند و همین باعث میشود که جذاب باشند، حتی اگر تمام اِلمانها در آنها آنطور که باید و شاید چفت و بست نشده باشد. اما همین موضوع را نمیتوانیم در مورد فصل ششتم سریال بگوییم.
در فصل ششم مجموعه تلویزیونی دکستر خیلی زود فاش میشود که تراویس مارشال (با نقشآفرینی کالین هنکس) شخصیت شروری است که قرار است با او در این فصل مواجه شویم. شاید تنها نکتهای که باعث تعلیقآفرینی در این فصل شده بود، این بود که پرفسور گَلر (با نقشآفرینی ادوارد جیمز آلموس) مُرده و این خود تراویس است که تمام قتلها را انجام میدهد.
تِم تمام فصل ششم مذهبی و از نوع آخرالزمانی است. موضوعی که جذاب است و پتانسیل پرداخت فوقالعادهای دارد. اما متأسفانه نویسندگان دکستر در بهرهگیری از این پتانسیل چندان موفق عمل نمیکنند. از بسیاری جهات میتوان گفت که این فصل از مجموعه تلویزیونی دکستر به دلیل مطرح کردن زیاد مفاهیم مذهبی مخاطبان را دلزده میکند. شاید اغراقآمیز نباشد اگر بگوییم که حدود ۹۵ درصد از مکالمهها و صحنههای این فصل حال و هوای مذهبی دارند.
۸-فصل هفتم
فصل هفتم مجموعه تلویزیونی دکستر به لحاظ ساختاری دارای ساختاری منحصر به فرد است؛ چرا که در این فصل خبری از یک خط داستانی اصلی نیست، بلکه در عوض شاهد چندین داستان هستیم که تقریبا موازی هم پیش میرود. ایزاک سیرکو (با بازی ری استیونسون) بعد از قتل رسیدن معشوقش با خودش عهده کرده که انتقام قتل او را قاتلش، دکستر بگیرد. در همین حال، شاهد بازگشت ماجرای پرونده «قصاب خلیج هاربر» هستیم که دکستر در فصل دوم به طرز معجزهآسایی) از دستگیر شدن به عنوان متهم پرونده گریخته بود. حالا لاگوئرتا حقیقت را فهمیده و میخواهد به هر ترتیب دکستر را به سزای اعمالش برساند تا بالاخره پس از سالها دوستش مرحوم گروهبان جیمز دوکس (با نقشآفرینی اریک کینگ) را تبرسه کند. اما او هم در این کار ناکام میماند و مرگش به دست دبرا مورگان رقم میخورد.
مطمئنا محبوبیت بسیاری از ویدئوها در یوتیوب که تئوریهای جالبی در مورد اینکه این یا آن شخصیت دکستر احتمالا واقعیت را در مورد او میدانستند نشان میدهد که خیلی از طرفداران پروپاقرص سریال دوست داشتند در یکی از خطهای داستانی سریال همکاران دکستر در اداره پلیس میامی مترو بالاخره پی به واقعیت او ببرند و شاهد واکنش شخصیت محبوبشان باشند. اما این مضمون بالاخره با پی بردن لاگوئرتا به واقعیت پنهان دکستر مورگان دستمایه قرار میگیرد، اما شکل ارائهی این داستان آن چیزی نیست که مخاطبان دوست داشتند. اما این مضمون در فصل هفتم به شکل نه چندان اثرگذاری دست مایه قرار گرفته است.
به هر حال، با آنچه تا به حال از سریال دکستر رستاخیز دیدهایم و با تردیدها و سوالات یا به تعبیر بهتر بازجویی اینجل باتیستا (با نقشآفرینی دیوید زایاس) از دکستر مشخص میشود که بالاخره قرار است تمام همکاران سابق دکستر به حقیقت زندگی او پی ببرند.
با این حال، فصل هفتم دکستر در ساخت و پرداخت یک داستان جاندار و منسجم موفق عمل نمیکند و هر چقدر که ایدهی کلی جذاب و منحصر به فرد است، داستان در طول فصل آنطور که باید و شاید پرداخت قوی ندارد. هرچند در این فصل صحنههای بهیادماندنی (مانند مکالمه دکستر و ایزاک در کافه یا بردن ایزاک به اقیانوس و مکالمههای پایانی این دو) داریم، اما این قسمتهای جذاب هم نتوانستهاند کل فصل را از ورطهی دلزدگی و تکرار نجات دهند.
در همین حال، در همین فصل شخصیت هانا مککی (با نقشآفرینی ایوان استراهاوسکی) به مخاطبان شناسانده میشود که اصلا آن شخصیتی نیست که مخاطبان دوست داشتند دکستر را با او ببینند. هرچند مککی زن زیبایی است که دل دکستر را به دست آورده، اما او بیشتر از آن شرور است که بتواند معشوقهی دکستر مورگان باشد. هانا معمولا برای نجات خودش از مخمصهها آدمهای بیگناه را میکشد، بنابران اصلا منطقی نیست که دکستر او را از روی میزش بردارد و با او رابطهای عاشقانه برقرار کند. در طول سریال دکستر و همینطور مینیسریال گناه نخست و خون جدید شاهد معرفی معشوقههای مختلفی برای دکستر بودیم، اما احتمالا در این مورد هیچکدامشان به بدنامی هانا مککی نباشند، شخصیتی که از بسیاری لحاظ نمادی از نزول تدریجی نیمهی دوم سریال است.
۷-فصل سوم
احتمالا هواداران پروپاقرص سریال دکستر بیشترین اختلافنظر را در مورد فصل سوم این سریال داشته باشند. در این فصل شاهد یک تغییر فرمول در داستان هستیم. در این فصل شاهد معرفی میگوئل پرادو (با نقشآفرینی جیمی اسمیتس)، دادستان شهر میانی هستیم که به نقش دوست دکتر در میآید و حتی نزد او برای قتل کارآموزی میکند. اما اتفاقات این فصل بالاخره همانطور که در فصل یکم دیدیم، به جایی میرسد که دکستر مجبور شود معدود کسانی که واقعیتهای زندگی او را پذیرفتهاند را به قتل برساند.
با این حال، پرادو بیشتر از دکستر استفاده میکند تا شیاطین درونیاش را آزاد کند، پس او به فداکاری برایان، برادر دکستر نیست. هرچند فصل سوم نسبت به دو فصل بسیار جذاب مجموعه تلویزیونی دکستر افت زیادی کرده، اما همچنان جذاب است و تماشای آن برای مخاطبان لذتبخش است. جیمی اسمیتس در نقش شخصیت شرور این فصل فوقالعاده است و به خوبی خودش را در نقش آدمی نشان میدهد که مخاطبان (و دکستر) تمایل به دوست داشتنش دارند، اما نهایتا او هم از مسیرش منحرف شده و تبدیل به شخصیتی میشود که مرگش حتی مخاطبان را خوشحال هم میکند.
۶- فصل پنجم
فصل پنجم تماما به واکنش دکستر به مرگ ریتا (با نقشآفرینی جولی بنز)، همسرش میپردازد. این فصل به دلایلی مختلف فوقالعاده خوب عمل کرده. ابتدا اینکه دکستر بلافاصله به مانند یک سایکوپات واقعی از مرگ ریتا عبور نمیکند و همین باعث میشود که در تمام فصل پنجم دکستر غیبت ریتا را حس کنیم. علاوه بر این، در این فصل به جای یک قاتل شاهد حضور گروهی از قاتلان سریالی هستیم که زنان را پس از مدتها شکنجه و تجاوز به قتل میرسانند. همین گروه قاتلان موقعیتهای جالب و اتفاقات پیشبینینشدهای را پیشروی دکستر میگذارد. اما به نظرتان دکستر میتواند به تنهایی از پَس یک گروه از قاتلان سریالی بربیاید؟
خب، پاسخ این سوال به نوعی یکی از نقاط قوت این فصل است. در این فصل شاهد حضور شخصیت آسیبدیده و یکی از قربانیان گروه قاتلان به نام لومن پیرس (با نقشآفرینی جولیا استایلز) هستیم که دکستر او را نجات میدهد. لومن خیلی زود بعدا از اینکه بالاخره به دکستر اعتماد میکند، از او میخواهد که خودش از شکنجهگران و متجاوزانش انتقام بگیرد.
دکستر که به نوعی خودش را در مرگ همسرش مقصر میداند، به لومن کمک میکند تا تک تک نفرات گروه قاتلان را شکار کند تا بالاخره با یک تیر دو نشان بزند و هم از شر قاتلانی که ظاهرا در حال فرار از چنگ قانون هستند خلاص شود و هم اینکه تا حدی از شر عذاب وجدان خودش خلاص شود. نکته دیگر اینکه هواداران دوآتشه مجموعه تلویزیونی دکستر مدتهاست که عقیده دارند دکستر یک آدم سایکوپات و ضداجتماعی نیست و این فصل به خوبی نشان میدهد که دکستر تا چه یک شخصیت قوی و پیچیده با ابعاد انسانی است.
۵-مینیسریال دکستر گناه نخست
باوجودی که تردیدهای زیادی که نسبت به ساخت یک پیشدرآمد از مجموعه تلویزیونی دکستر وجود داشت، اما دکستر گناه نخست خیلی زود خلاف تصور مخاطبان را نشان داد. شاید موفقیت یا عدم موفقیت این مینیسریال در نحوه انتخاب بازیگرانش خلاصه میشد که خوشبختانه در این کار بسیار موفق عمل کرده بود. به همین دلیل باید انتظار ادامه ساخت این مینیسریال از دنیای دکستر با فصلهای آینده را داشت؛ هرچند فعلا هیچکدام از سازندگان دکستر در این مورد اظهارنظر روشنی نکردهاند.
در دکستر گناه نخست که اتفاقاتش در سال ۱۹۹۱ میگذرد، پاتریک گیبسون با نقشآفرینی در نقش دکستر مورگان ۲۰ ساله فوقالعاده ظاهر میشود. او به خوبی از پَس خلق حال و هوای شخصیت دکستر جوان و تا حدی دستوپا چلفتی و ضداجتماعی برمیآید. شباهت کلی گیبسون به مایکل سی هال هم کمک زیادی کرده تا مخاطبان او را در نقش شخصیت محبوبشان (که هیچکس جز خودِ مایکل سی هال را در متصور نبودند) بپذیرند.
همین موضوع در مورد شخصیت دبرا با نقشآفرینی مالی براون هم صدق میکند. او هم شوخ و شنگیها و سرزندگی شخصیت دبرا در سریال اصلی دکستر را دارد که مخاطبانش دلبستهاش بودند. کریستین اسلیتر در نقش هری مورگان احتمالا موردبحثترین انتخاب در جمع بازیگران اصلی سریال بود. اما هر چند که اسلیتر شباهت زیادی به جیمز رمار ندارد (که نقش پدر دکستر در سریال اصلی دکستر را بازی کرده بود) و حتی صدایش هم شبیه او نیست، اما هر اپیزود که از دکستر گناه نخست میگذرد میبینیم که او بیشتر به هری مورگان شبیه میشود و بیشتر جوهرهی پدری که در سریالی اصلی دکستر دیده بودیم را از خودش نشان میدهد. پرداخت به ماجرای قتل لورا موزر (با نقشآفرینی بریتنی آلن) در قالب فلشبک در تمام طول ۱۰ اپیزود نکته جالب دیگری است که سازندگان این سریال پیشدرآمد به خوبی از پَس آن برآمدهاند.
در فصل اول سریال گناه نخست دو خط داستانی موازی هم را میبینیم. یکی از این خطها تحقیقات دایره قتل اداره پلیس میامی مترو در مورد یک قاتل است که ظاهرا در ابتدای راه قرار دارد و در حال آموختن آدمکشی با آزمون و خطا است. نهایتا مشخص میشود که این قاتل برایان موزر (با نقشآفرینی روبی ایتال) است که بار دیگر یک نقطه قوت و پیچش داستانی جالب برای این مینیسریال است.
مجموعه تلویزیونی دکستر گناه نخست از بسیاری جهات هوشمندانه عمل کرده است. بالاخره مهمتر اینکه سازندگان و نویسندگان سریال راهی پیدا کردهاند تا روند اصلی دکستر را پیش از اینکه ماجراهای مختلفی (مانند علاقهی عاشقانهی دبرا به دکستر، مرگ دبرا، ورود هانا مککی و موارد دیگر) دست به دست هم دهند تا اساس مجموعه تلویزیونی دکستر بههم بریزد.
۴- فصل یکم
فصل اول مجموعه تلویزیونی دکستر از جهات زیادی با بقیهی سریال متفاوت است. ابتدا حضور برایان موزر (کریستیان کامارگو)، برادر بزرگتر دکستر است و بعد از آن خود دکستر که به مرور گذشته زندگی خودش را کشف میکند. معرفی شخصیت دکستر هم از زبان خود او است و به مرور گوشهای زندگی او را میبینیم. مخاطبان خیلی زود به دکستر مورگان علاقهمند میشوند و دوست ندارند که دستگیر شود.
همذاتپنداری با شخصیت اصلی جز مهمی از هر فیلم یا سریالی است که اینجا نویسندگان به خوبی توانستهاند از عهدهاش بربیایند. پیچهای داستانی فصل اول مجموعه تلویزیونی دکستر هم بسیار غیرمنتظره و جالب است. اینکه دبرا با برایان، برادر واقعی دکستر آشنا شود و حتی نامزد او شود (نقشهای که برایان کشیده) یکی از کشفهایی است که مخاطبان سریال (مگر آنهایی که قبلا کتاب دکستر رؤیای تاریک را خوانده باشند) را کاملا غافلگیر میکند. این فصل از مجموعه تلویزیونی دکستر بیشتر از فصلهای بعدی که شخصیتهای شروری با داستانهای بازتری دارند (از جمله جوردن چیس با نقشآفرینی فوقالعادهی جانی لی میلر) مشتاق نگه میدارد.
۳-مینی سریال دکستر خون تازه
مینیسریال دکستر خون تازه هم نقش احیاکننده سریال و هم دنبالهای بر فصل هشتم سریال را ایفا کرد. این مینیسریال تا پیش از لحظات پایانی اپیزود آخر به شدت مورد تحسین مخاطبان بود. سبک منسجم و داستانی که نویسندگان دکستر طرحریزی کرده بودند، این حس را به هواداران دکستر داد که قرار است داستانی با همان جدیت فصلهای ابتدایی سریال اصلی دکستر را شاهد باشند. هرچند که کل حال و هوای سریال تیره و تارتر از سریال اصلی دکستر بود. بالاخره شهر آفتابی میامی جای خودش را به شهر کوچک آیرون لیک (شهر داستانی در شمال ایالت نیویورک) داده بود.
دکستر خون تازه با وجود این توانسته بود جوهرهی سریال اصلی دکستر را حفظ کند. دکستر در مینیسریال خون تازه باید از عذاب مرگ دبرا و رها کردن پسرش هریسون دستوپنجه نرم کند. او که حالا با نام جدید جیم لیندسی (ظاهرا ادای احترامی به جف لیندسی نویسنده رمانهای دکستر) در آیرون لیک زندگی میکند و رابطهی عاشقانهای با رئیسپلیس (که بعدا به ضرر دکستر تمام میشود) این شهر دارد. بعد از ورود پسر نوجوان دکستر، زندگی تا آن زمان نسبتا آرام دکستر (البته که دکستر قبلا بعد از بیش از ۱۰ ساله روزهی قتلش را شکسته بود!) دستخوش تغییر میشود. حالا دکستر تلاش میکند رضایت تنها عضور باقیمانده خانوادهاش را جلب کند. نقشآفرینی جک الکات در نقش پسر دکستر، یک نوجوان دمدمیمزاج که سالها خشم و عصانیت را در خودش انباشته بسیار قابلاعتنا و اثرگذار است.
متأسفانه تمام این نقاط مثبت با مرگ دکستر به دست پسرش در اپیزود آخر دکستر خون تازه بیاثر میشوند. دکستر در بیشتر اپیزود پایانی سریال تا حد زیادی خارج از چارچوب و اصول رفتاری که میشناختیم عمل میکند. خیلی از هواداران دکستر عقیده دارند که تلاش عامدانه نویسندگان سریال بوده تا با نشان دادن جنبههای شرورتر دکستر او را به عنوان یک شخصیت شرور و اصطلاحا «آدم بد» به مخاطبانش نشان دهند. این موضوع به خصوص از این جهت که مخاطبان انتظار داشتند بالاخره شاهد یک پایانبندی بهتر برای سریال محبوبشان باشند، ناامیدکننده است.
۲- فصل دوم
مجموعه تلویزیونی دکستر در فصل دوم به داستانی میپردازد که مانند فصل اول یک قاتل سریالی دیگر (مانند «قاتل کامیون یخچال دار») را دنبال نمیکند، بلکه اینبار خودِ دکستر، قصاب خلیج هاربر تِم اصلی فصل است. پیدا شدن انبوهی از پلاستیکهای زباله با تکههای جنازه در کف اقیانوس در خلیج هاربر به معنی است که تمام دایره قتل اداره پلیس میامی مترو حالا از یک قاتل سریالی پرکار خبر دارند که احتمالا سالها بدون اینکه کسی باخبر شود در به آرامی مشغول قتل بوده است.
حالا اداره پلیس میامی مترو به همراه گروهی از افبیآی (FBI) به رهبری مأمور ویژه فرانک لاندی (با نقشآفرینی کیت کارادین) به دنبال پیدا کردن قاتلی است که خودش هم به عنوان یکی از اعضای تیم پزشکی قانونی در کنارشان حضور دارد. تمام فصل دوم دکستر را در حال یک تلاش مضاعف برای پنهان کردن سرنخها و منحرف کردن تحقیقات نشان میدهد.
فصل دوم مجموعه تلویزیونی دکستر بیشک پرتعلیقترین فصل سریال دکستر است. احتمالا از این جهت تنها سه قسمت پایانی فصل هفتم به پای فصل دوم برسد که باز هم در آنجا شاهد رو شدن دوباره ماجرای قصاب خلیج هاربر بودیم. هر صحنهی تازهای در اپیزودهای فصل دوم دکستر دلهرهآور است، همیشه این حس را داریم که دکستر ممکن است یک قدم تا زیرپا گذاشتن اولین قانون از کد هری (Harry’s Code): هیچوقت گیر نیوفت، فاصله داشته باشد.
اگر کنجکاو بودید بدانید که بقیهی قوانین چه هستند یا اینکه دوست دارید به عنوان بیننده پروپاقرص مجموعه تلویزیونی دکستر این قوانین را یکبار دیگر مرور کنید، بهتر است بگوییم که کد هری، همان قوانینی هستند که دکستر از پدرش هری مورگان آموخته تا یک موضع اخلاقی و حرفهای را در مورد تمام اتفاقات زندگیاش دنبال کند. به هر حال هر چند بیشتر قوانین کد هری که در مجموعه تلویزیونی دکستر درباره آنها مستقیما صحبت میشود در این خلاصه میشود که «آدمهای بیگناه را نکش» و «گیر نیفت»، اما سریال اصلی دکستر به خصوص در فلشبکهای دو فصل اول، بارها شاهد این هستیم که هری مورگان به پسرش توصیههایی میکند که بعدا به تبدیل به قوانین نانوشته زندگی دکستر میشوند. برخی از مهمترین این قوانین عبارتند از:
- هیچوقت گیر نیوفت
- تنها قاتلها را بکش
- حتما کسانی که میکشی باید قاتل باشند
- قتلهایت باید هدفی داشته باشند
- همیشه آماده باش
- در جامعه جا بیفت
- هیچوقت عواطفات را دخیل نکن
برای سریالی که درباره شخصیتی است که یک راز مگو را پنهان کرده، فاش شدن این راز میتواند یک پیچ داستانی فوقالعاده جالب باشد. همین هم باعث میشود که این فصل از سریال همواره پر از دلهره و هیجان باشد و تا لحظات پایانی مخاطبانش را درگیر یک قصه جاندار و پر تب و تاب کند.
۱- فصل چهارم
فصل چهارم سریال دکستر که بیشتر هواداران دوآتشه دکستر آن را صدر فصلهای سریال قرار میدهند، یک قاتل فوقالعاده مخوف با نقشآفرینی جان لیتگو در نقش قاتل تِرنیتی یا تثلیث دارد؛ چرا که قتلهایش را به صورت سگانهای انجام میدهد: مردی که با جسمی سخت به جمجمه کشته میشود، زنی که از ساختمانی بلند پرت میشود، و دختری جوان که در وان حمام تا حد مرگ خونریزی میکند.
فصل چهارم دکستر نکتههای جالب زیادی دارد، از تکامل دکستر به عنوان یک پدر و مرد خانواده بعد از تولد هریسون و ازدواج با ریتا تا ادامه مخفیانهی قتلها در شبها. در میانههای تمام این ماجراها مایکل سی هال با آرتور میچل آشنا میشود. او مردی را میبیند که با موفقیت توانسته سالها قتلهایش را از خانوادهاش پنهان کند و به ظاهر زندگی عادی داشته باشد. برای همین دکستر تصمیم میگیرد به جای کشتن میچل او را برای مدتی زنده نگه دارد تا از او در مورد نحوه هماهنگی زندگی عادی با زندگی قاتلانهاش یاد بگیرد!
فصل چهارم دکستر نقاط قوت زیادی دارد، بازی خیرهکننده لیتگو (که با آن برنده جایزه ایمی سال ۲۰۱۰ برای بهترین نقش فرعی مرد میشود)، سیر تکامل خود دکستر و همینطور داستانی که یک اوج غافلگیرکننده در لحظات پایانی اپیزود آخر دارد. دکستر در این فصل اشتباهات زیادی مرتکب میشود و یکی از این اشتباهات به سختترین شکل او را مجازات میکند و باعث مرگ همسرش، ریتا میشود. اما نکتهای که باعث تکاندهندهتر شدن تصمیمات دکستر در این فصل میشود، تمایل زیادهازحد او برای فرار از چنگ قانون و ادامه دادن قتلهایش است که باعث میشود با وجود داشتن یک خانواده همچنان به دنبال آرتور میچل باشد و فرصتهای زیادی برای به قتل رساندن او را از دست بدهد.
در همین حال، مرگ غافلگیرکننده یکی از شخصیتهای اصلی سریال با وجودی که امروز تمایل زیادی به ساخت اسپینآف، دنباله و پیشدرآمد از سریالها وجود دارد، تصمیم بسیار شجاعانهای است که سازندگان سریال تلویزیونی دکستر گرفتهاند و در شوکه کردن مخاطبان سریال هم به خوبی عمل کردند.
منبع: The HoloFiles