یک متخصص قطع عضو تبدیل به بیمار خودش شد
جیم اشورث-بومانت، متخصص پروتز که پس از یک سانحه دلخراش دچار قطع عضو شد، اکنون با ترکیبی از فناوری اُسیواینتگریشن و بازپیوند عصب، خود به نمونهای زنده از آیندهی پزشکی ترمیمی بدل شده است.

جیم اشورث-بومانت (Jim Ashworth-Beaumont)، متخصص باتجربه در زمینه پروتز پس از آن که تبدیل به یک بیمار شد، خود را بهعنوان یک موش آزمایشی ایدهآل دید که گزینه درمانی رادیکالی که برای افراد قطع عضو توسعه یافته بود را روی خود آزمایش کند.
وقتی علم تبدیل به بخشی از بدن میشود
به نقل از گاردین، وقتی که بالگرد اورژانس جیم اشورث-بومانت را به بیمارستان کینگز کالج در جنوبشرق لندن رساند، هیچکس امیدی به زنده ماندن او نداشت. او در حال دوچرخهسواری به سمت خانه بود که راننده یک کامیون در حالیکه پس از چراغ راهنمایی داشت به سمت چپ میپیچید،متوجه حضور او نشد. چرخهای خودرو، نیمتنهاش را شکافتند، ریههایش را سوراخ کرده و کبدش به دو نیم تقسیم شد. آنها همچنین بازوی راستش را جدا کردند. چند هفته پس از حادثه، در ماه ژوئیه سال ۲۰۲۰، اشورث-بومانت عکسی از عضو قطعشدهاش را دید که توسط پزشکی گرفته شده بود، زمانی که آن عضو کنار او در بیمارستان قرار داشت. او خودش خواسته بود عکس را ببیند و میگوید این کار کمکش کرد تا با از دستدادن عضو کنار بیاید. او میگوید: دستم خیلی بد به نظر نمیرسید. انگار داشت برایم دست تکان میداد و خداحافظی میکرد.
اشورث-بومانت، تفنگدار پیشین نیروی دریایی و ورزشکار سابق و فردی خوشبین اهل ادینبرو، در ادامه ۶ هفته را در کمای القا شده سپری کرد، در حالیکه جراحان در حال رقابت با زمان برای ترمیم بدن له شدهاش بودند. اما وقتی که در جاده افتاده بود و منتظر آمبولانس بود، تنها فکری که در ذهنش میچرخید این بود که دارد میمیرد. ذهنش به قدری درگیر زنده ماندن بود که به طعنهآمیز بودن موقعیتش فکر نمیکرد.
اواخر دههی ۱۹۹۰، پس از ترک نیروی دریایی، اشورث-بومانت که حالا ۵۹ سال دارد، در رشتهی پروتز و ارتز در دانشگاه استرثکلاید (Strathclyde) در گلاسگو تحصیل کرد. متخصصان این حوزه به بیماران کمک میکنند تا درد، عملکرد و تحرک خود را با ساخت و نصب وسایلی مانند اندامهای مصنوعی و بریسهای ارتوپدی بهبود دهند. او که مقالاتی تحقیقاتی در این زمینه نوشته و پروتزسازان را آموزش داده بود، در حالیکه بهطور تخصصی در زمینه ارتز در بیمارستان ملی ارتوپدی سلطنتی (RNOH) در شمالغرب لندن فعالیت میکرد میگوید: حالا من خودم بیمار شده بودم.
همچنین بخوانید: کشف واکنش جدید سلولهای سرطانی در برابر فشار فیزیکی
برای اولینبار اشورث-بومانت را در پارک گرینویچ ملاقات میکنم، نزدیک خانهاش در جنوب لندن که با همسرش کِری، وکیلی که سال ۲۰۰۲ با او آشنا شد، زندگی میکند. اوایل تابستان ۲۰۲۴ است، تقریبا چهار سال پس از تصادف در کتفورد که در نزدیکی همینجاست. با لبخندی آرام صحبت میکند، لبخندی که فقط وقتی صحبت از مسیر سختی که طی کرده و حمایتی که دریافت کرده به میان میآید، روی لب خشک میشود. او میگوید: بدون کِری، فکر میکنم گوشهای مینشستم و از بین میرفتم.
در ابتدا، بازوی ازدسترفته او اولویتی برای ادموند فیتزجرالد اوکانر، جراح پلاستیکی که به جراحات وحشتناک شکمیاش رسیدگی میکرد، نداشت. اما، بهنوعی از سر تقدیر، این جراح بلندپرواز ۴۷ ساله، علاقه ویژهای به موضوع قطع عضو داشت. او سالها بود که به دنبال بیماری مناسب برای انجام روشی انقلابی بود که میخواست به افراد قطععضو شده پیشنهاد دهد.
اُسیواینتگریشن (Osseointegration یا OI)، یا اتصال مستقیم به اسکلت، روشی نسبتا جدید برای اتصال اندامهای مصنوعی است. بهجای تکیه بر یک سوکت که قالبگیری شده تا روی عضو باقیمانده یا تهمانده اندام قرار بگیرد که روشی است که قدمت آن به قرنها پیش بازمیگردد، در این روش بازو یا پا به یک ایمپلنت تیتانیومی که در استخوان باقیمانده کار گذاشته میشود، متصل میگردد. اُسیو بهمعنای استخوان و اینتگریشن به معنای ادغام است. وصلکردن اندام مصنوعی به این ایمپلنت، که مانند یک عاج کوچک از تهمانده اندام بیرون میزند، به آسانی تعویض لنز دوربین است.
بیماران اُسیواینتگریشن دیگر نیازی به تحمل سوزش یا عفونت در ناحیهای که سوکت با پوست و گوشت تماس دارد، ندارند. آنها دامنه حرکتی کاملتری و کنترل و حس عمقی (proprioception) بهتری به دست میآورند که به معنای حس ذاتی ما از موقعیت خود و اندامهایمان در فضا است. اندام مصنوعی تبدیل به بخشی از بدن میشود، نه یک افزودهی ناخوشایند. هانکه موی، منشی هلندی سه سال پس از دریافت ایمپلنتی که جایگزین سالها عذاب ناشی از سوکتهایی بود که بد تنظیم شده بودند میگوید: احساس میکنم پای خودم را دوباره دارم.
در همین حال، پیشرفتهای سریع در اندامهای الکترونیکی باعث شدهاند که جراحان اکنون بتوانند آنها را بهطور موثر به مغز متصل کنند. ترکیب اُسیواینتگریشن و پروتزهای جدید، آیندهای بایونیکی را در دسترس قرار میدهد. اما روند تکامل این روش، با چالشهایی نیز همراه بوده که باعث شده کاربرد آن محدود بماند. در مواردی نادر، ایمپلنتها یا استخوانها دچار ترکخوردگی شدهاند. عفونتهای دردناک در سوراخ گوشتیای که جراحان باید پیرامون ایمپلنت ایجاد کنند، بهوجود آمدهاند. همچنین اُسیواینتگریشن بسیار پرهزینه است، آن هم در زمانی که بیماران قطععضو حتی برای دریافت مراقبتهای ابتدایی پروتزی هم با مشکل مواجهاند.
پزشک اشورث-بومانت میگوید: نمیشد بیماری بهتر از این پیدا کرد، ولی تا وقتی مطمئن نشدم که زنده میماند، قصد نداشتم چیزی به او بگویم.
فیتزجرالد اوکانر معتقد است که افراد بیشتری از میان ۲۵ هزار بیماری که هر سال توسط خدمات پروتز سرویس ملی سلامت دیده میشوند، میتوانند از اُسیواینتگریشن بهرهمند شوند. موسسهی ملی سلامت و مراقبت (Nice)، نهادی که درباره درمان و تامین مالی در سرویس ملی سلامت راهنما صادر میکند، در حال بازبینی این روش است. وقتی که سالی ۱۵ تا ۲۰ مورد قطععضو انجام میدهید و بیمارانی دارید که مدام با مشکلات تهماندهی عضوشان برمیگردند، واقعا ناراحتکننده است که بدانید جایگزینی موثر وجود دارد که آنها به آن دسترسی ندارند.
این جراح در حال تشکیل گروهی بود تا اُسیواینتگریشن را ابتدا در بخش خصوصی ارائه دهد، که یک تماس تلفنی از بیمارستان کینگز دریافت کرد. او بهدنبال بیماری بود که مقاوم و از نظر سلامت عمومی در وضعیت خوبی باشد، کسی که بتواند به گسترش پذیرش عمومی این روش کمک کند. اگر اشورث-بومانت میتوانست هزینهی درمانش را تامین کند، دانش حرفهای او از آنچه برای بازگشت از قطععضو شدید لازم است، یک امتیاز اضافه بود. فیتزجرالد اوکانر میگوید: نمیشد بیماری بهتر از این داشت. فکر این گفتوگو از همان روزی که او وارد شد در ذهنم شکل گرفت، اما تا مطمئن نشدم که زنده میماند، چیزی نگفتم.
اُسیواینتگریشن بر فرایندی متکی است که بهطور تصادفی کشف شد. در دههی ۱۹۵۰، پر-اینگوار برانمارک، دانشمند سوئدی مستقر در گوتنبرگ، دستگاههای نوری را که درون محفظهای از جنس تیتانیوم بودند، در پاهای خرگوشها کار گذاشت تا نحوهی ترمیم استخوانها را مشاهده کند. وقتی مطالعه به پایان رسید، فلز به استخوان جوش خورده بود و نمیشد آن را جدا کرد، موضوعی که برخلاف باور رایج آن زمان درباره گرایش بدن به پسزدن اشیای خارجی رخ داده بود.
این کشف، الهامبخش برانمارک شد. او که در سال ۲۰۱۴ درگذشت، مخترع ایمپلنتهای دندانی بود؛ ایمپلنتهایی که برای نخستین بار در دههی ۱۹۸۰ مورد استفاده قرار گرفتند و با پیچهای تیتانیومی به فک جوش میخوردند، و دیگر نیازی به دندان مصنوعی نبود.
برانمارک که در این فکر بود آیا این اتصال میتواند دستگاههای بزرگتری را نیز نگه دارد، بههمراه پسرش ریکارد مهندسی که در حال درس خواندن برای تبدیل شدن به جراح ارتوپد بود ایمپلنتی بزرگتر طراحی کرد. در سال ۱۹۹۰، آنها دو عدد از این ایمپلنتها را در بقایای پای زنی که توسط تراموا زیر گرفته شده بود، کار گذاشتند.
این جراحی، توجهات را جلب کرد و یادآور صحنههایی از آثار علمیتخیلی مانند «جنگ ستارگان» یا «مرد شش میلیون دلاری» بود. اما این روش، در عین حال، مناقشهبرانگیز نیز بود. ریکارد برانمارک ۶۵ ساله، کسی که در سال ۱۹۹۸ شرکت اینتگروم (Integrum) را که نخستین شرکت تخصصی بود که اُسیواینتگریشن را بنیان گذاشت، تاسیس کرد، میگوید: یادم هست در اواخر دههی ۹۰، وقتی در آمریکا سخنرانی میکردم، استادی بلند شد و گفت: فقط یک احمق میتواند باور کند این کار جواب میدهد. با این حال، شمار اندکی از جراحان پیشرو، منطق نهفته در پروتزهای متصل به استخوان را غیرقابل مقاومت یافتند. بهزودی شرکتهای رقیب هم وارد میدان شدند.
در سیدنی، استرالیا، منجد المودریس، جراح ارتوپد عراقیتبار، دستگاه خودش را طراحی کرد. او نخستین بار در سال ۲۰۰۸ آن را در بدن بیماری کار گذاشت. به گفتهی او، تاکنون بیش از ۲٬۰۰۰ مورد از ایمپلنتهایش در بیماران استفاده شدهاند که با کوبیدن و نه پیچکردن در استخوان جای میگیرند. برانمارک میگوید بیش از ۷۰۰ دستگاه اینتگروم نیز تاکنون کار گذاشته شدهاند.
المودریس میگوید: برای من، این نوع جراحی، فقط یک وسیله نیست، بلکه نوعی نجات زندگی است. او یکی از پرکارترین جراحان در زمینهی اُسیواینتگریشن در جهان است و هر سال بیش از ۱۵۰ عمل از جمله برای کودکان انجام میدهد. او به تازگی در حال درمان کودکی ۱۱ ساله بود که در انفجاری در افغانستان دو پا و یک دستش را از دست داده بود و در این مورد میگوید: ما به جایی رسیدهایم که میتوانیم بچهای را که چهار عضو خود را از دست داده، جراحی کنیم و به او امکان راه رفتن و استفاده از دو دستش را بدهیم. این یک معجزهی فناورانه است.
ما به جایی رسیدهایم که میتوانیم بچهای را که چهار عضو خود را از دست داده، جراحی کنیم و به او امکان راه رفتن و استفاده از دو دستش را بدهیم. این یک معجزهی فناورانه است.
برای اشورث-بومانت، که همیشه مجذوب نوآوریهای فناورانه بوده، اُسیواینتگریشن فقط آغاز راه بود. پس از اولین جراجی، او تحت جراحی دوم و پیچیدهتری قرار گرفت که در آن، عصبهایی که زمانی به دستش میرفتند، مجددا به عضلات بالای بازوی باقیماندهاش متصل شدند. این روش که به آن «هدفگذاری مجدد عصبهای عضلانی» یا TMR گفته میشود، به اندام مصنوعی امکان میدهد حرکات را از طریق انقباضات عضلانی کنترل کند.
اشورث-بومانت هماکنون یکی از معدود افراد در بریتانیاست که از ترکیب اُسیواینتگریشن و هدفگذاری مجدد عصبهای عضلانی برخوردار است. برای او، که سالها تجربهی کمک به بیماران قطععضو را داشته، این فناوری جدید، تحولی اساسی در زمینهی توانبخشی است. ولی در عین حال، از چالشهای آن هم غافل نیست؛ از هزینههای سنگین و نیاز به گروههای پزشکی بسیار ماهر گرفته تا مسائلی مانند عفونت و عوارض احتمالی از جملهی این چالشها هستند.
اشورث-بومانت حالا میتواند پروتز جدیدش را تنها با انقباض یک عضله حرکت دهد. این پروتز از طریق مغزی فلزی که از پوستش بیرون زده، به استخوانش متصل است و او دیگر نیازی ندارد مثل قبل، برای بستن یک آستین ضخیم یا ایجاد خلا در سوکت پروتز، تقلا کند. هر روز صبح، آستین سیاهرنگ و براق خود را که مجهز به دست رباتیک است به آن وصل میکند. او میگوید: همیشه حس میکردم که قطع عضو بودن، بهنوعی بخشی از هویت من است، اما حالا دوباره احساس میکنم بدنم یکپارچه شده است.
او در آغاز، گمان میکرد که تطبیقپذیری ذهنیاش با این شرایط، سریعتر خواهد بود. در نخستین جلسهی فیزیوتراپی، وقتی تلاش میکرد دست مصنوعیاش را باز و بسته کند، عضلاتش دچار گرفتگی شدیدی شدند. مدتها طول کشید تا او بتواند دستش را بهطور طبیعی حرکت دهد، آن هم نه دقیقا با همان دقت یا ظرافت یک دست واقعی. اما حالا میتواند یک بطری آب را بگیرد، تلفنش را کنترل کند، یا حتی چیزی مثل در بازکن را از جیبش بیرون بیاورد و استفاده کند. او میگوید: هنوز هم گاهی وسوسه میشوم از دست چپم استفاده کنم، چون سریعتر و راحتتر است. اما خودم را مجبور میکنم با این یکی کار کنم. چون فقط با تمرین است که یاد میگیرید.
تجربهی شخصی من، دیدگاهم را عوض کرده است. حالا وقتی بیماری میگوید: من واقعا خستهام، دقیقا میدانم که چه احساسی دارد.
در کنار تمام پیشرفتها، اشورث-بومانت نسبت به خطرات بالقوهی زیادهروی در اعتماد به فناوری نیز هوشیار است. او میگوید که بسیاری از بیماران تحت فشار اجتماعی یا هیجان نوآوری قرار میگیرند، در حالیکه ممکن است این فناوری برای همه مناسب نباشد. فناوری باید به فرد خدمت کند، نه اینکه او را بردهی خودش کند.
اشورث-بومانت امیدوار است که بتواند به کار بازگردد. البته نه بهعنوان مدیری که بر بیماران نظارت دارد، بلکه بهعنوان کسی که در میدان عمل است و مستقیما با بیماران کار میکند. او میگوید: تجربهی شخصی من، دیدگاهم را عوض کرده است. حالا وقتی بیماری میگوید: من واقعا خستهام، دقیقا میدانم که چه احساسی دارد. او باور دارد که تبدیل شدنش به یک بیمار در کنار متخصص بودنش باعث شده که بتواند با دیگر افراد دچار قطععضو ارتباطی عمیقتر برقرار کند. ارتباطی مبتنی بر همدلی و درک واقعی، نه فقط دانش نظری.
با وجود همهی پیشرفتهایی که فناوری به همراه داشته، اشورث-بومانت از کندی سیستم مراقبت سلامت بریتانیا برای بهروز شدن ناامید است. به گفتهی او، بسیاری از درمانهای نوآورانه، از جمله هدفگذاری مجدد عصبهای عضلانی و اُسیواینتگریشن، هنوز برای اکثریت بیماران در دسترس نیستند، یا بهخاطر کمبود منابع مالی، نادیده گرفته میشوند. او میگوید: نباید رسیدن به بهترین مراقبت، به بخت و اقبال یا کُد پستی محل زندگی شما بستگی داشته باشد، من خوششانس بودم. اما خیلیها این شانس را ندارند.
با نگاه به آینده، او میخواهد تجربیات خود را مستندسازی کند و در اختیار دیگران بگذارد، هم برای کمک به بیماران، و هم برای آموزش متخصصان. او میگوید: قطع عضو من، پایان نبود بلکه شروعی بود برای فهمیدن اینکه واقعا چگونه میشود زندگی کرد.
منبع: ایسنا