حالا که هوش مصنوعی بیشتر کارها را انجام می‌دهد، چه چیزی برای ما باقی مانده است؟

با گسترش نفوذ هوش مصنوعی در تولید محتوا، طراحی و برنامه‌نویسی، پرسش‌های بنیادینی درباره نقش انسان، اصالت خلاقیت و آینده کاری ما مطرح می‌شود؛ پرسش‌هایی که فراتر از شغل، به هویت ما برمی‌گردند.

تحریریه حرف مرد: وقتی مدیرم پرسید: «آیا هنوز به یک تیم کامل تولید محتوا نیاز داریم، حالا که ChatGPT می‌تواند ۸۰٪ کار را انجام دهد؟» اتاق در سکوت فرو رفت.

این سؤال مستقیماً خطاب به کسی نبود، اما انگار تیغی به پشتم فشرده شد.

هوش مصنوعی دیگر یک مفهوم آینده‌نگر نیست. به آرامی در تمام جنبه‌های زندگی و کار ما نفوذ کرده است، از خدمات مشتری و تولید محتوا گرفته تا تحلیل داده‌ها و توسعه نرم‌افزار.

من به‌عنوان یک تولیدکننده محتوا، در آغاز از هوش مصنوعی به‌عنوان «دستیار هوشمند» استقبال کردم. اما آن شور و شوق اولیه، به‌تدریج جای خود را به اضطرابی پایدار داد: آیا من هنوز ضروری هستم؟ یا همین حالا هم جایگزین شده‌ام؟

وقتی ابزارهایی مثل ChatGPT از OpenAI یا پلتفرم متن‌باز DeepSeek از چین برای اولین بار عرضه شدند، همکارانم و من واقعاً هیجان‌زده بودیم. می‌توانستیم سریع‌تر بنویسیم، ایده‌های عمیق‌تری را کاوش کنیم، اشتباهات را اصلاح کنیم و عبارات را بهبود ببخشیم.

کاری که زمانی ساعت‌ها طول می‌کشید، حالا در عرض چند دقیقه انجام می‌شد. از مقالات و سناریوهای ویدئویی گرفته تا کل طرح‌های رسانه‌ای، هوش مصنوعی همه‌چیز را تسریع می‌کرد. احساس می‌کردم چوبی جادویی در اختیار دارم که مرزهای خلاقیت را می‌گشاید. باور داشتم اگر هوشمندانه از هوش مصنوعی استفاده کنم، می‌توانم موقعیتم را حفظ کرده و بهره‌وری‌ام را دو یا حتی سه برابر کنم.

همچنین بخوانید: احتمال اختراع زبان اختصاصی توسط هوش مصنوعی

اما آن خوش‌بینی، حالا جای خود را به تردید داده است

در جلسه‌ای اخیر، رئیس‌ام دوباره همان سؤال را مطرح کرد: «اگر AI حالا می‌تواند پست‌های وبلاگی خوبی بنویسد، آیا هنوز به کل تیم محتوا نیاز داریم؟» اگرچه حرفش حالت بلاغی داشت، اما ضربه‌اش عمیق بود.

شروع کردم به بازنگری در کارم. نوشتن در گذشته نیازمند تحقیق عمیق، بینش شخصی، تجربه و احساسات واقعی بود. اما امروز، بسیاری از مشتریان، سرعت و کمیت را به عمق و اصالت ترجیح می‌دهند. اگر AI می‌تواند ۷۰ تا ۸۰ درصد از کار مرا انجام دهد، آیا آنچه باقی می‌ماند، برای توجیه حضور من کافی است؟

من تنها کسی نیستم که این نگرانی را دارم. دوستی که در طراحی گرافیک کار می‌کند گفت که مشتریان اغلب از او می‌خواهند ماکت‌هایی با استفاده از ChatGPT یا DeepSeek ایجاد کند – «فقط برای سرگرمی» – قبل از آن‌که تصمیم بگیرند آیا اصلاً به یک طراح انسانی نیاز دارند یا نه. به‌همین شکل، بسیاری از برنامه‌نویسان حالا انتظار می‌رود برای سرعت بخشیدن به کدنویسی از AI استفاده کنند، ولی آن‌ها نیز نگران از دست دادن تدریجی مهارت‌های اصلی خود هستند.

آن‌چه بیش از همه آزارم می‌دهد، وابستگی‌ای‌ست که به وجود آمده. هرچه بیشتر به AI تکیه می‌کنم، کمتر به‌طور مستقل فکر می‌کنم. اغلب پیشنهادهایش را بدون بررسی منطق، می‌پذیرم. برخی از مقالاتم، حالا فقط بازچینی محتوای تولیدشده توسط ماشین هستند – بدون صدای خودم.

و این سؤال آزاردهنده را ایجاد می‌کند: نکند دارم همان ارزش انسانی‌ای را که به کار می‌آورم، تسلیم می‌کنم؟

در دنیای امروز که بهره‌وری محور است، سرعت و هزینه بر همه‌چیز ارجحیت دارد. هوش مصنوعی دیگر فقط یک ابزار نیست، بلکه دارد به معیار تبدیل می‌شود. و وقتی انسان‌ها با ماشین‌ها مقایسه می‌شوند، کم می‌آوریم. نه به‌دلیل ناتوانی، بلکه به‌خاطر تفاوت بنیادی.

هوش مصنوعی نیاز به استراحت ندارد، افزایش حقوق نمی‌خواهد، دچار فرسودگی نمی‌شود. اما در عین حال، فاقد احساس، شهود و آن جزئیات لطیف انسانی‌ست که به کار خلاق روح می‌بخشند. زمانی باور داشتم تسلط بر هوش مصنوعی مرا در موقعیت نگه می‌دارد، اما حالا درمی‌یابم چالش بزرگ‌تر این است که جایگاه خودمان را در جهانی که روزبه‌روز بیشتر توسط ماشین‌ها شکل می‌گیرد، بازتعریف کنیم.

شاید به‌جای رقابت در مسابقه‌ای که نمی‌توانیم در آن پیروز شویم، باید به آن‌چه ما را انسان می‌سازد بازگردیم: همدلی، تخیل، تفکر انتقادی، اخلاق و دیدگاه انسانی. هوش مصنوعی می‌تواند شعر بنویسد، اما فقط انسان‌ها می‌توانند آن را حس کنند. هوش مصنوعی می‌تواند نقاشی را تقلید کند، اما فقط یک هنرمند می‌داند چه چیزی می‌خواهد بیان کند.

شاید بازار آینده دوشاخه شود: یک سو، محتوای انبوه تولیدشده با هوش مصنوعی؛ و سوی دیگر، آثار دست‌ساز انسان با عمق و ارزش احساسی، که مردم هنوز برای اصالت و منحصربه‌فردی آن پول بیشتری می‌پردازند.

ترس از هوش مصنوعی فقط درباره از دست دادن شغل نیست. درباره تردید به خود است: آیا دارم منفعل می‌شوم؟ آیا اجازه می‌دهم هوش مصنوعی نحوه فکر کردن و کار کردنم را تغییر دهد؟

شاید پاسخ واحدی وجود نداشته باشد. اما یک چیز قطعی است: این ترس ضعف نیست، بلکه زنگ هشدار است. زنگی برای تأمل دوباره درباره توانمندی‌های واقعی‌مان. یادآوری این‌که انسان باید در مرکز باقی بماند، و هوش مصنوعی فقط یک ابزار است.

منبع: vnexpress

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا