تفاوت درک مغز از گوش دادن و خواندن چیست؟
مغز ما انسان درک متفاوتی در مورد آنچه به صورت کتاب یا مقاله میخوانیم و آنچه میشنویم دارد. در این مطلب به بررسی تفاوت درک مغز از مطالب شنیداری و خواندنی پرداختهایم.

تحریریه حرف مرد: بیایید یک آزمایش ذهنی ساده انجام دهیم. چشمانتان را ببندید و تصور کنید که آینده ممکن است در چند صد سال بعدی چقدر عوض شود. به نظرتان تا آن زمان ما انسانها بالاخره میتوانیم همانطور که کتابهای علمی و تخیلی از قرنها قبل قولش را دادند به کهکشانهای دور دست سفر کنیم؟ شاید بتوانیم به جز سفر به سیارات رنگارنگ در منظومه شمسی و خارج از آن حتی بتوانیم در دنیای زیرزمینی و در اعماق اقیانوسها هم زندگی کنیم.
حالا خودتان را در چنین آیندهای تصور کنید. فرض کنید یک نوجوان ۱۲-۱۳ ساله در چنین دنیایی پر از امکانات پیشرفته هستید. اتاقتان را چطور تصور میکنید؟ احتمالا یک صفحه نمایشگر بزرگ روی دیوار اتاقتان نصب شده یا کل دیوار خودش یک صفحه نمایش هوشمند است. وقتی از پنجره اتاقتان به بیرون نگاه میکنید چه چیزهایی میبینید؟ شاید حلقههای زیبای کره زحل یا شاید سیاره سراسر آبی نپتون و شاید هم اعماق شگفتانگیز اقیانوسهای سیارهی خودمان زمین.
همچنین بخوانید: آیا واقعا کتابهای ترسناک قدرت ترساندن ما را دارند؟
خب، حالا از خودتان سوال کنید که آیا کتابی هم در اتاقتان میبینید؟ خب، حالا چشمانتان را باز کنید. شاید همین حالا کنار مبل یا کنار تختخوابتان و شاید روی میز کارتان چندتایی کتاب داشته باشید. بعضی از ماها کتابهای زیادی داریم و بعضیها هم به طبع کمتر، خیلیها هم حالا به کتابخوانها رو آوردهاند و بیشتر از تبلت و کیندل برای خواندن کتاب استفاده میکنند.
اما مسئله این است که حتی در دنیای امروز که پر از پادکست و کتاب صوتی است، همچنان ما کتاب داریم. به نظرتان چرا اینطور است؟ اگر میتوانیم تقریبا به هر آنچه میخواهیم گوش دهیم، چرا هنوز هم میخوانیم؟
هدف ما چه از خواندن کتاب یا خواندنیهای دیگر و چه صدای ضبطشده همگی یکی است، فهمیدن مطالب. اما خواندن و شنیدن دقیقا شبیه به هم نیستند. در واقع مغز ما در مواجهه با هرکدام به روشی متفاوت مطالب را درک میکند. گوش دادن به کتاب و پادکست تمام مزایای خواندن همان کتاب را ندارد و خواندن هم تمام فواید گوش دادن را ندارد. هر دو مهم هستند، اما نمیتوان یکی را جایگزین دیگری کرد.
پروسه متفاوت مغز
مغز ما انسانها از برخی سیستمهای زبانی و شناختی یکسان برای خواندن و گوش دادن استفاده میکند. اما بسته به اینکه چگونه این اطلاعات را دریافت کند، پروسه متفاوتی دارد.
وقتی که چیزی میخوانیم، مغز ما به شدت مشغول فعالیت میشود. شکل حروف را تشخیص میدهد، آنها را با صداهای گفتاری تطبیق میدهد، صداها را به معنا وصل میکند، سپس این معانی را به کلمات، جملات و کل کتاب پیوند میدهد. در متن از ساختار بصری مانند علائم نگارشی، شیوه پارگرافبندی یا کلمات پررنگشده برای نحوه درک شدن استفاده میکنید. در همین حال، ما با سرعت خودمان متنها را میخوانیم.
گوش دادن و خواندن هر دو مهم هستند، اما نمیتوان یکی را جایگزین دیگری کرد
از سوی دیگر، برای گوش دادن مغز ما باید با سرعت گوینده پیشبرود. از آنجایی که زبان گفتاری فرّار است، شنوندگان برای درک آنچه شنیدهاند به فرایندهای شناختی از جمله حافظ احتیاج دارند. گفتار همچنین جریانی به هم پیوسته است، و مثل متن کلماتی نیست که از به صورت مرتب از هم جدا شده باشند. وقتی که فردی صحبت میکند، صداها در فرایندی که به آن همفراگویی (Coarticulation) گفته میشود با یکدیگر ترکیب میشوند. در این حالت مغز باید به سرعت مرز پایان کلمهای و شروع کلمهای دیگر را تشخیص دهد و صداها را به معنای آنها وصل کند.
در همین حال، مغز شنوندگان باید به جز شناسایی کلمات به لحن، هؤیت فرد گوینده و موضوعی که در موردش صحبت میکند توجه کنند تا بتوانند آنچه گفته میشود را درک کنند.
آسانتر، شاید!
تصور عمده بر این است که گوش دادن به نسبت خواندن متن سادهتر است. با این حال، باید بدانید که اصلا اینطور نیست. بلکه بر عکس، تحقیقات مختلف نشان میدهد، گوش دادن میتواند از خواندن به مراتب دشوارتر باشد. این امر به خصوص در مواقعی که صحبت از مطالب پیچیده یا ناآشنا به میان میآید حتی بیشتر نمود پیدا میکند.
شنیدن و فهمیدن روایتهای سادهای مانند داستانهای تخیلی نسبت به کتابهای غیرداستانی یا مقالاتی که حقایق، اندیشهها یا طرز کار چیزی را توضیح میدهند متفاوت است. تحقیقات مختلف همچنین نشان میدهد که ژانری که در موردش میخوانید با نحوه درک ما از مطالب تأثیر چشمگیری میگذارد. در حقیقت، انواع متفاوت متنها متکی به شبکههای تخصصی مغز هستند.
داستانهای تخیلی نواحی از مغز را در درک اجتماعی و داستانسرایی نقش دارند درگیر میکنند. از سوی دیگر، متنهای غیرداستانی به ناحیهای از مغز متکی میشوند که در تفکر استراتژیک و توجه هوشمند نقش دارد.
در همین حال، خواندن مطالب سخت نسبت به گوش دادن آنها در عمل آسانتر است. خواندن به ما این امکان را میدهد که به راحتی به هر کجای متن که خواستیم سرک بکشیم. اگر بخشی از متن را درست متوجه نشدیم میتوانیم آن را دوباره بخوانیم یا زیر نکات مهم خط بکشیم و دوباره سراغشان بیاییم.
خواندن مطالب سخت نسبت به گوش دادن آنها آسانتر است
در مقابل، وقتی که در زمان گوش دادن به یک پادکست یا کتاب صوتی موضوعی را نمیفهمیم باید برنامه متوقف کنید و به عقب برگردیم. این کار دقت کمتری نسبت به مرور سرسری یک صفحه از کتاب دارد و میتواند جریان گوش دادن را قطع کرده و در روند درک مطلب اختلال به وجود بیاورد.
با این حال، گوش دادن میتواند برای برخی از افراد از جمله افرادی که به اختلال یادگیری دیسلکسیا یا نارسا خوانی ابتلا دارند آسانتر از خواندن باشد. افراد مبتلا به نارساخوانی اکثر اوقات نمیتوانند به درستی از دانش زبان نوشتاری برای تلفظ صحیح کلمات نوشتاری استفاده کنند؛ یعنی اساسا از فرایند رمزگشایی عاجز هستند. اما میتوانند با گوش دادن به همان متن به مغز این امکان را بدهند که بدون طی کردن فرایند رمزگشایی معنای متن را استخراج کرده تا بتوانند آنچه گفته میشود را به مانند سایر افراد بفهمند.
نکته پایانی که باید در این مورد در نظر بگیریم، نحوه مشارکت مغز است. در این زمینه مشارکت یعنی حضور ذهنی، تمرکز فعال، پردازش اطلاعات و برقراری ارتباط بین ایدهها و آنچه پیش از این میدانستید.
کسانی که کتاب میخوانند بهتر از کسانی گوش میکنند مطالب را درک میکنند
خیلی از افراد در زمان انجام فعالیتهای دیگری از ورزش، آشپزی، حمام یا قدم زدن یا گشتوگذار در اینترنت به پادکست یا کتاب صوتی گوش میدهند. با این حال، کسانی که کتاب را ترجیح میدهند، نمیتوانند در زمان خواندن این فعالیتها را همزمان انجام دهند.
محققان در یک تحقیق در همین زمینه از دانشجویان درخواست کردند که یک متن به خصوص را به صورت کتاب یا پادکست گوش کرده یا بخوانند. سپس بررسی کردند که کدام از دسته از دانشجویان بهتر مطالب را درک کردهاند. در این آزمون مشخص شد که دانشجویانی که کتاب را خوانده بودند از دستهای که گوش کرده بودند درک بهتری از مطالب داشتند.
بسیاری از دانشجویان شرکتکننده در این تحقیق که به پادکست گوش داده بودند، گزارش دادند که همزمان با پخش پادکست مشغول کلیک کردن با موس و کار کردن با کامپیوتر بودند. این امر هم ظاهرا اهمیت زیادی دارد چرا که ظاهر امر نشان میدهد که برای درک مطالب شنیداری بسیار مهمتر است که تمرکز خود را تا جای ممکن حفظ کنیم.
نهایتا اینکه باید بگوییم که خواندن هنوز هم مهم، حتی وقتی که خیلی اوقات بنا به شرایط ممکن است شنیدن گزینه در دسترستر باشد. با این حال، خواندن و نوشتن هر کدام فواید خاص خود را دارند و مهمتر اینکه نمیتوان جای این دو را با یکدیگر عوض کرد.
منبع: ScienceAlert