توماس مولر؛ مفسر فضای جاودانه مونیخی‌ها

توماس مولر یکی از بهترین بازیکنان تاریخ فوتبال آلمان بالاخره به پایان دوران بازیگری خود در بایرن مونیخ رسید. نشریه اتلتیک به همین بهانه نگاهی تازه به این ورزشکار محبوب انداخته است.

در ماه آوریل، زمانی که اعلام شد قرارداد توماس مولر فراتر از تابستان ۲۰۲۵ تمدید نخواهد شد، آغاز یک وداع طولانی رقم خورد؛ وداعی که سرانجام روز شنبه، پس از شکست ۲-۰ بایرن مقابل پاری سن ژرمن در جام جهانی باشگاه‌ها در آتلانتا، به پایان رسید.

هیچ‌کس نمی‌داند آینده چه خواهد شد، حتی خود مولر که اکنون برای تصمیم‌گیری درباره‌ی مسیر پیش‌رو، به خانه‌اش در حومه‌ی باواریا بازگشته است. اما بازی شماره‌ی ۷۵۶ او برای بایرن، آخرین حضورش در این تیم بود. همان‌طور که گئورگ هولزنر در مجله‌ی فوتبال آلمانی کیکر نوشت:

 دیگر هیچ‌چیز مثل گذشته نخواهد بود.

با این حال، مولر علاقه‌ای به احساسات‌گرایی ندارد. او به‌جای چرخیدن در دور افتخار، از لحن بیش‌از‌حد احساسی اخبار کلافه شده است. گاهی حتی از توجهی که به او شده، آزرده‌خاطر بوده است. نمونه‌اش همان سؤال بود که در زیرزمین ورزشگاه مرسدس بنز، در واپسین روزهای حضورش در بایرن، از او پرسیدند: آیا مصدومیت جمال موسیالا و شکستگی پایش ممکن است فرصتی دوباره برای او فراهم کند؟

مولر با تندی پاسخ داد:

 این سؤال بی‌مزه بود.

و بار دیگر تمرکز را به سمت هم‌تیمی مصدومش و عملکرد تیمی معطوف کرد. احتمال پیوستن او به لیگ MLS آمریکا وجود دارد؛ باشگاه‌های سینسیناتی اف‌سی و لس‌آنجلس اف‌سی پیشنهادهایی ارائه داده‌اند، اما بازنشستگی نیز کاملاً منتفی نیست.

همچنین بخوانید: آدیداس برای انتقال توماس مولر به لس‌آنجلس اقدام می‌کند

 اگر این ماجرا پایان کار او باشد، پرونده فردی بسته می‌شود که بدون شک یکی از استثنایی‌ترین‌ها در نوع خود بود.

بیشترین بازی در تاریخ بایرن مونیخ

بیشترین بازی در تاریخ بایرن مونیخ با صدرنشینی بلامنازع توماس مولر
بیشترین بازی در تاریخ بایرن مونیخ با صدرنشینی بلامنازع توماس مولر

مولر نخستین بازی‌اش برای تیم اصلی بایرن را در اوت ۲۰۰۸ انجام داد؛ زمانی که اسپاتیفای و اینستاگرام هنوز راه‌اندازی نشده بود، بیت‌کوین وجود نداشت و باراک اوباما در حال مبارزه برای نخستین دور ریاست‌جمهوری ایالات متحده بود. از آن زمان، بایرن در ۸۷۳ بازی رسمی شرکت کرده و مولر در ۷۵۵ بازی از آن‌ها به میدان رفته است.

اولین درخشش توماس مولر در بایرن مونیخ در سال ۲۰۰۸

ماندگاری او حیرت‌انگیز است. مولر زیر نظر ۱۰ سرمربی دائمی و در شرایط روحی گوناگون، در باشگاهی کار کرده که همواره غیرقابل‌پیش‌بینی بوده؛ جایی که حتی بزرگ‌ترین ستاره‌ها نیز دچار فراز و فرود شده‌اند. او یکی از بازماندگان اصیل فوتبال است، اما در عین حال یکی از غیرمعمول‌ترین ستاره‌ها؛ از نظر فنی و ذهنی، یکی از پیچیده‌ترین معماهای این ورزش.

توماس مولر در کنار هلگر بادشتوبر، از آکادمی بایرن مونیخ به تیم اصلی آمد
توماس مولر در کنار هلگر بادشتوبر، از آکادمی بایرن مونیخ به تیم اصلی آمد

چند بازیکن را می‌توان یافت که آن‌قدر خاص و متفاوت بوده‌اند که نقشی کاملاً منحصربه‌فرد در فوتبال برای خود ایجاد کرده باشند؟ مولر پیش از تثبیت جایگاهش، بوندسلیگا و جام حذفی آلمان را فتح کرده بود. با تیم ملی آلمان به جام جهانی ۲۰۱۰ رفت و با کفش طلای آن رقابت‌ها از آفریقای جنوبی بازگشت. او تا آن زمان تأثیری پاک‌نشدنی بر فوتبال گذاشته بود، اما هویتی که بیش از هر چیز ماندگار شد، از مصاحبه‌ای در ژانویه ۲۰۱۱ با آندریاس بورکرت نشأت گرفت؛ زمانی که جهان هنوز در تلاش بود تا مولر، مهاجم بلندقد و نامتعارفی را تعریف کند که همواره به طرز عجیبی موفق به گلزنی می‌شد.

بورکرت پرسید:

 مقایسه سبک بازی شما با دیگران دشوار است. بازیکنی را می‌شناسید که شبیه شما باشد؟

مولر پاسخ داد:

 نه، من کاملاً منحصربه‌فردم. بازیکنانی هستند که از نظر دریبل‌زنی یا گل‌زنی به من شباهت‌هایی دارند، اما من واقعاً چه هستم؟

بورکرت ادامه داد:

 پس مولر چیست؟

مولر گفت:

 هوم. خب، من چی هستم؟ فضاخوان؟ بله، من یک فضاخوان هستم. این عنوان خوبی است، نه؟

مولر، مفسر فضا فوتبال؟

این عنوان، عالی بود؛ آن‌قدر بی‌نقص که به واژگان فنی فوتبال راه یافت و از طریق بازی‌های شبیه‌سازی مانند Football Manager به جریان اصلی وارد شد. سیزده سال بعد، بورکرت هنوز از دقت و اختصار این پاسخ شگفت‌زده است. او به اتلتیک می‌گوید:

آن زمان، همه همین سؤال را داشتند و باید راهی برای توصیفش پیدا می‌کردیم. در هتلی در دوحه بودیم و او اصلاً برای مصاحبه آماده نبود. اما این واژه – Raumdeuter (مفسر فضا) – واژه‌ای بود که خودش هم تا آن زمان نگفته بود. ترجمه‌اش به انگلیسی دشوار است، اما برای توصیف او بی‌نظیر بود.

بورکرت دیگر روزنامه‌نگار نیست. امروز او برای بخش بسکتبال بایرن مونیخ کار می‌کند و پیش از این گفتگو، سال‌ها بود که مصاحبه‌اش با مولر را دوباره نخوانده بود. وقتی آن را مرور کرد، متوجه شد که فردی که با او مصاحبه کرده بود چقدر کم تغییر کرده است. بورکرت می‌گوید:

 واقعاً شگفت‌انگیز است که حالا دوباره این را می‌خوانم، چون او هیچ تغییری نکرده است. زمستان گذشته توماس را دیدم؛ بسیار گشاده‌رو و دوستانه بود. در این ۱۴ سال، اصلاً تغییر نکرده. من دوازده سال خبرنگار زوددویچه بودم و با افراد زیادی در سطح بالای ورزش ملاقات کردم. تنها کسی که می‌توانم او را با توماس مقایسه کنم، دیرک نویتزکی است؛ ستاره سابق NBA آلمان که برای دالاس موریکس درخشید. او هم تغییری نکرد. توماس دقیقاً برعکس چیزی است که امروزه در دنیای فوتبال می‌بینید. با فراری خودنمایی نمی‌کند، لباس معمولی می‌پوشد و واقعاً، او می‌تواند همسایه شما باشد.

این مسئله تعجب‌آور نیست. وقتی مولر در جام جهانی ۲۰۱۰ با دو گل مقابل انگلیس به شهرت جهانی رسید، در مصاحبه پس از بازی با لبخندی ساده‌دلانه به دوربین نگاه کرد و به پدربزرگ و مادربزرگش در خانه سلام داد. او پسری جوان بود که بر قله دنیا ایستاده بود و به نظر می‌رسید این رفتار، نگاهی گذرا به انسانیت اوست؛ پیش از آنکه پشت ظاهری آموزش‌دیده پنهان شود. اما این هرگز اتفاق نیفتاد. او هیچ‌گاه لایه‌هایی از خونسردی مصنوعی به خود اضافه نکرد و مانند بسیاری از بازیکنان دیگر، منزوی نشد.

هیکو ووگل که به مدت ۱۰ سال در آکادمی بایرن فعالیت کرده و با برخی از بهترین بازیکنان دوران مدرن فوتبال اروپا، از جمله متس هوملس، فیلیپ لام، تونی کروس و داوید آلابا همکاری داشته، دیدگاهش درباره دوران رشد فوتبالی مولر، به درک ماندگاری این مهاجم در دوره‌های مختلف کمک می‌کند. ووگل می‌گوید:

عکس تمدید قرارداد توماس مولر با بایرن مونیخ در سال ۲۰۲۴ که بازسازی عکسی از دوران کودکی مولر (عکس سمت راست) بود
عکس تمدید قرارداد توماس مولر با بایرن مونیخ در سال ۲۰۲۴ که بازسازی عکسی از دوران کودکی مولر (عکس سمت راست) بود

اولین بار که او را دیدم، ۱۲ ساله بود. هنوز به بایرن نیامده بود و در یک تورنمنت جوانان برای تیم زادگاهش بازی می‌کرد. فوق‌العاده بود؛ بنابراین از او پرسیدیم: می‌توانی تصور کنی به اینجا بیایی؟ و گفت: بله، البته. وقتی به تیم زیر ۱۵ سال رسید، من مربی‌اش شدم. دوران بسیار خوبی بود چون ما بسیار موفق بودیم.

فلسفه ما در بایرن این بود که بازیکنان جوان‌تر را در برابر تیم‌های مسن‌تر قرار دهیم. ما با تیم زیر ۱۵ سال خود، در لیگ زیر ۱۷ سال بازی می‌کردیم. خیلی سخت بود، اما یک مفهوم مهم پشت آن وجود داشت. ما بازیکنان درخشانی داشتیم، نه الزاماً سریع یا ورزشکاران شگفت‌انگیز، بلکه کسانی با ذهنیتی عالی و هوش بازی بسیار خاص.

تفاوت سنی و چالش‌هایی که بازیکنان جوان با آن مواجه می‌شدند، موجب می‌شد آن‌ها اهمیت تفکر سریع‌تر، یافتن راه‌حل‌های بهتر، کنار آمدن با کاستی‌های فیزیکی و گاه مقابله با بازیکنان مسن‌تری را که از خشن بودن با بازیکنان جوان ابایی نداشتند، بیشتر درک کنند.

برای برخی، مولر بازیکنی جنگنده است که با اراده‌اش برای رقابت و پیروزی شناخته می‌شود. با تماشای او در حال حاضر – که همچنان با همان شور و تلاش گذشته بازی می‌کند – شکی نیست که او تا حدی با نیروی محض اراده در بالاترین سطح فوتبال باقی مانده است. البته کمی هم خوش‌شانس بوده، چون از مصدومیت‌های جدی در امان مانده و به‌ندرت غایب بوده است؛ اما در عین حال، فوتبالیستی فرازمانی به شمار می‌رود که ویژگی‌هایش با روندهای مدرن همخوانی ندارد.

او نه به‌ویژه سریع است، نه از نظر فنی برجسته، و نه قدرت بدنی‌اش خیره‌کننده است؛ اما اغلب با پیش‌بینی سریع‌تر صحنه‌ها یا رسیدن اول به توپ‌های رهاشده، سود می‌برد. پاس‌هایش در سراسر زمین خیره‌کننده نیستند و با ظرافتی نمایشی بازی نمی‌کند، اما در اوج دوران حرفه‌ای خود، یکی از خلاق‌ترین بازیکنان فوتبال اروپا در خلق موقعیت بود. رابرت لواندوفسکی ۳۴۴ گل برای بایرن به ثمر رساند که ۵۴ گل از آن‌ها با پاس‌های مولر رقم خورد. در حالی که نسبت دادن این آمار به مهارت لواندوفسکی در گلزنی وسوسه‌انگیز است، اما این کار اشتباه خواهد بود.

توضیح اینکه مولر چگونه توانسته این‌همه موقعیت باکیفیت خلق کند، بدون افتادن به کلیشه‌ها دشوار است. مولر می‌داند شکاف‌های بازی کجاست؛ او آرامش در دل هرج‌ومرج است. بخشی از این توانایی، ذاتی است، اما بایرن آن را از سنین پایین در او پرورش داده است. ووگل می‌گوید:

ما همیشه در تمرینات، لمس توپ را محدود می‌کردیم. یک‌لمس، دو لمس یا سه لمس، و سپس دوباره به یک‌لمس بازمی‌گشتیم. هیچ‌وقت یکسان نبود. همه‌چیز دائم تغییر می‌کرد. جای دروازه‌ها را جابه‌جا می‌کردیم، گاهی فقط یک دروازه داشتیم یا حتی سه دروازه. دوئل‌ها را هم ترکیب می‌کردیم: دو مقابل دو، سه مقابل یک، دو مقابل سه. همه این‌ها برای رشد هوش بازی و باهوش شدن بازیکنان بسیار مهم بودند. اگر توانایی بدنی برای کنترل موقعیت‌ها را نداشته باشید، باید از نظر ذهنی آماده باشید. و برای آمادگی ذهنی، ثبات در زندگی خارج از زمین فوتبال نیز ضروری است.

ووگل می‌گوید:

 یکی از بزرگ‌ترین نقاط قوت او، خانواده‌اش است. من پدر مولر را خیلی دوست دارم. برای یک بازیکن جوان، داشتن چنین پدری بسیار ارزشمند است. او همیشه پشتیبان پسرش بود، اما در پس‌زمینه حضور داشت. این به آن معنا بود که توماس باید خودش یاد می‌گرفت چگونه موقعیت‌هایی را که با آن‌ها روبه‌رو می‌شود، مدیریت کند؛ چه بازی می‌کرد، چه نمی‌کرد و موارد مشابه.

‌او می‌دانست خانواده‌اش همیشه هست، اما در لحظات تصمیم‌گیری تنها بود. سپس، پس از هر فصل، پدرش با یکی از مربیان یا با من صحبت می‌کرد و می‌پرسید: نظرتان درباره پیشرفت توماس در این فصل چیست؟ خوب بود؟ نبود؟ چه چیزی را می‌تواند بهتر کند؟

شاید در این نکته نهفته باشد که چرا مولر برای فهرستی طولانی از مربیان – از لوئیس فن‌خال تا یوپ هاینکس، و از پپ گواردیولا تا هانسی فلیک – تا این اندازه مهم بوده است. صرف‌نظر از سیستم یا فلسفه، او مانند بازیکنی است که در برابر تغییر نفوذناپذیر است و از زندگی بر پایه هوش خود، احساس رضایت می‌کند. همین سازگاری، جایگاه ویژه‌ای برای او رقم زده است.

هیچ‌کس حرف بدی درباره مولر نمی‌زند. هواداران تیم‌های رقیب ممکن است به افتخارات پرشمار او حسادت کنند، اما برخلاف بسیاری از ستارگان بایرن، کمتر مورد نفرت قرار می‌گیرد. چرا؟ توماس هورنر، روزنامه‌نگاری که فوتبال آلمان را برای زوددویچه پوشش می‌دهد، پیش از پاسخ به این پرسش، اندکی تأمل می‌کند و می‌گوید:

 هیچ چیز در مورد توماس مولر شبیه یک فوتبالیست حرفه‌ای نیست. خودش هم این را می‌داند و با آن شوخی می‌کند. او یک آندرداگ است که موفق شد به یکی از موفق‌ترین بازیکنان تاریخ فوتبال آلمان تبدیل شود. این داستان او را واقعاً جذاب می‌کند. در عین حال، او توانایی زیادی در بیان خودش دارد و پسری بسیار شوخ‌طبع و اصیل است. اگر فوتبالیست موفقی نبود، می‌توانستید تصور کنید که مکانیک باشد یا کاری شبیه آن. او هرگز مانند یک ستاره رفتار نکرده است.

ووگل نیز با این گفته موافق است و می‌گوید:

 توماس مولر، همان توماس مولر است. گاهی می‌بینید که بازیکنان نقش بازی می‌کنند – جلوی دوربین‌ها اجرا می‌کنند – اما توماس این‌طور نیست. هیچ‌وقت چنین نبوده. او آن عدم اطمینان‌های درونی را ندارد و بازیگر نیست. او همان است که می‌بینید، همیشه.

به قلم سباستین استافورد بلور برای اتلتیک

منبع: طرفداری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا