از اعتیاد تا رهایی: روایتی صادقانه از زندگی یک الکلی در «The Outrun» با بازی سیرشا رونان

فیلم جدید «The Outrun» به کارگردانی نورا فینگشیدت و با بازی سیرشا رونان، روایتی عمیق و تکان‌دهنده از مبارزه یک زن با اعتیاد و جستجوی او برای بهبودی را به تصویر می‌کشد.

تحریریه حرف مرد: سیرشا رونان ثابت کرده است که یکی از بزرگترین بازیگران نسل خود است. این بازیگر ایرلندی که پیش از رسیدن به میانه‌های دههٔ سوم عمرش نامزد چهار جایزهٔ اسکار شده، چنان هنرمندی است که حضور او در یک فیلم به‌تنهایی دلیلی کافی برای تماشای آن محسوب می‌شود. او با دقت پروژه‌هایش را انتخاب می‌کند—اغلب فیلم‌هایی دربارهٔ پیچیدگی زنانه—و تمام استعدادش را در آن‌ می‌گذارد، با نتایجی فراموش‌نشدنی.

اما چگونگی عملکرد او رمزآلودتر است. رونان برای هنرنمایی‌اش به اغراق‌های نمایشی یا تغییرات شدید متکی نیست. به‌عنوان مثال، نقش‌آفرینی‌های تحسین‌شده‌اش در فیلم‌هایی مانند «تکفروشی»، «بروکلین»، «لیدی برد» و «زنان کوچک»، همگی—حداقل از نگاه بیرونی—این حس را منتقل می‌کنند که بخشی از وجود واقعی خودش را به تصویر کشیده است. این شخصیت‌ها باهوش، زیرک، مقاوم و کمی معصوم هستند، زنانی که نیازمند تجربه‌های سخت زندگی‌اند. با این حال، هر یک متمایز و فراموش‌نشدنی‌اند: دختران و زنانی که زندگی برایشان معمایی است که باید ابتدا آن را زیست و سپس درکش کرد.

به‌نظر من، بزرگترین توانایی رونان در این است که به مخاطب حس می‌دهد ذهن شخصیت‌هایش همواره در حال فعالیت است—چیزی که تنها از طریق چشمان و تغییرات تقریباً نامحسوس چهره، جرقه‌های خشم، شادی، اشتیاق و درد قابل انتقال است. (و البته شیطنت‌های شیرین؛ رونانِ بازیگوش همیشه دلپذیر است.)

همچنین بخوانید: آل پاچینو در فیلم «آئین» با نیروی شیطانی روبه‌رو می‌شود

با این توصیف، ممکن است انتظار داشته باشید «The Outrun»—که در آن رونان نقش یک معتاد در حال بهبودی را بازی می‌کند که با تمام وجود به زنگی چنگ زده—یک نقش متعارف‌ اغراق‌آمیز باشد، از آن نقش‌هایی که برای جلب توجه جوایز طراحی می‌شوند. زنی از کنترل خارج‌شده، زنی در مسیر بهبودی… الگویی آشنا. اما رونان بازیگری معمولی نیست، و او «The Outrun» را—که گاه به مرزهای کلیشه‌ای نزدیک می‌شود—به اثری زیبا و سرشار از شادیِ به‌دست‌آمده‌از رنج تبدیل کرده است.

نورا فینگشیدت کارگردان فیلم، فیلمنامهٔ «The Outrun» را به‌همراه امی لیپتروت—بر اساس خودزندگینامهٔ او در سال ۲۰۱۶—نوشته است. در این فیلم، لیپتروت به «رونا» تبدیل شده است: زنی ۲۹ساله که هنگام اولین صحنۀ فیلم، با چشمی کبود، تقریباً از پا درآمده می‌بینیم‌اش، مبارزی که زندگی خسته‌اش کرده. او اهل روستایی کوچک در جزایر اورکنی—مجمع‌الجزایری در شمال اسکاتلند—است. رونا برای تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد در رشتهٔ زیست‌شناسی به لندن رفته، در آنجا با دوستانش و مردی (پاپا اسیدو) که دوستش داشت آشنا شد. اما استعداد پنهان او برای اعتیاد، به چرخه‌ای کامل از الکلیسم تبدیل شد و زندگی‌اش را به کلی نابود کرد.

حالا، نزد مادر شدیداً مذهبی‌اش (ساسکیا ریوز) بازگشته است، در عذاب و خشم و سردرگمی دربارهٔ چگونگی مدیریت احساساتش. پدرش (استیفن دیلین) که اختلال دوقطبی دارد، در مزرعه‌ای نزدیک به زندگی آشفته‌اش ادامه می‌دهد، و رونا به هر دو نزدیک است. او نمی‌تواند شغل خوبی پیدا کند—در حقیقت، هیچ شغلی. اما شدیداً مشتاق بازگشت به لندن است، و همزمان از بازگشت به الکلیسم و وضعیتی بدتر هراس دارد. نجات خود را کم‌کم در زندگیِ زاهدانه‌تر و انزوا می‌یابد. در تنهایی، مجبور خواهد شد با خودش روبه‌رو شود. اما این یعنی دورتر شدن از هر آنچه تا به حال می‌شناخته.

طرح داستان «The Outrun» بسیار ساده است: روایتی از بهبودی، به شکلی که برای کسانی که آن را زیسته‌اند حیاتی است، اما با ساختاری نسبتاً قابل‌پیش‌بینی: نشئگی، سپس سقوط، و پس از آن مسیری مارپیچ به سمت التیام، همراه با عقب‌گردها و گام‌های لرزان به پیش.

شاید به همین دلیل باشد که فینگشیدت و لیپتروت تصمیم گرفتند داستان رونا را به‌شکلی غیرخطی و با بازگشت‌های زمانی روایت کنند. جزئیات زندگی لندنِ رونا کم‌کم پر می‌شود، در کنار تجربه‌هایی از گذشته—به‌ویژه اختلال پدرش—که به احتمال زیاد با مشکلات خود او مرتبط است. بخش زیادی از «The Outrun» در قالب فلاش‌بک‌ها یا خاطرات تکه‌تکه روایت می‌شود؛ خاطراتی تار و کمی آشفته.

به بیان دیگر، این‌ها از آن دست خاطراتی هستند که پس از یک شب مستیِ همراه با فراموشی به فرد هجوم می‌آورند. رونا آن‌ها را به گونه‌ای به یاد می‌آورد که در خودش و مخاطب، واکنشی دردناک و درگیرکننده ایجاد می‌کند. این خاطرات چنان مکرر و با چنان دردی ظاهر می‌شوند که فیلم گاه به افراط در نمایش احساسات نزدیک می‌شود. اما مهارت رونان در بازیگری، آن را در جای خود نگه می‌دارد—حتی وقتی فریاد می‌زند، گریه می‌کند، یا از هوش می‌رود.

«The Outrun» حول یک پرسش اساسی می‌چرخد: آیا یک الکلی می‌تواند هرگز بدون الکل خوشحال باشد؟ به بیان دیگر: آیا برای یک معتاد، هشیاری با زندگی شاد سازگار است؟ رونا این سوال را از یک الکلی دیگر—بقال جزیرهٔ کوچکی که برای شروع زندگی جدید به آنجا رفته—می‌پرسد. پاسخ او نقطهٔ مقابلِ حرف‌های کلیشه‌ای و امیدبخش سینماست، بیشتر به این دلیل که نمی‌داند چه بگوید. «آسان‌تر نمی‌شود، فقط کمتر سخت می‌شود.» واقعیت این پاسخ همزمان او و رونا را می‌سوزاند، اما حالتی که بر چهرهٔ رونا در واکنش به آن نقش می‌بندد، حقیقی به‌نظر می‌رسد—و این واکنش دربارهٔ چیزی فراتر از الکلیسم است. همه معتاد نیستند، اما هرکسی چیزی دارد که ممکن است او را از پا درآورد. زندگی آسان نمی‌شود، فقط کمتر سخت می‌شود.

طبیعت اورکنی: بستری برای التیام

طبیعت عجیب و خشن اورکنی نقشی کلیدی در بهبودی رونا ایفا می‌کند، و فیلمبرداری فینگشیدت از سبزها، خاکستری‌ها و آبی‌های این جزیره، حسِ سردی، طراوت و شگفتی را منتقل می‌کند. این جزیرهٔ کوچک در تقابلی تند با دنیای تار لندن و حتی روستای کمی کثیفی که والدینش در آن زندگی می‌کنند قرار دارد. بیننده تقریباً می‌تواند نمک را روی زبانش بچشد و تیزی باد را روی پوستش حس کند: تمیز، خشن، کمی دردناک، و کاملاً هیجان‌انگیز. بهبودی همین‌گونه است. مواجهه با جهان نیز چنین حسی دارد: شکسته، زخمی، و دوباره متولد شده.

منبع: نیویورک تایمز

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا